زندگی نامه شهید سید جواد موسوی

نام :سیّد جواد

شهرت : موسوی

نام پدر :سیّد  قسمت

محل تولد :جمعه بازار فومن

تاریخ تولد :  1345

محل شهادت : فاو

تاریخ شهادت : 25/10/1364

 قسمتی از زندگی نامه شهید سیّد جواد موسوی

شهید سید جواد موسوی فرزند مرحوم سید قسمت در سال 1345 در روستای شنبه بازار در شهرستان فومن در استان گیلان دیده به جهان  گشود و با ندای دلنشین مادر و نگاه های عاشقانه پدر در گهواره  آرامش گرفت

 او اگر چه کودکی بازیگوش بود ، اما مهربانیش زبانزد همگان بود. به دلیل شیرین زبانی و چابکی اش همه او را دوست می داشتند. تنها چیزی که همگان را متحیر می ساخت نورانیت چهره او بود.

 او در سال 1360 به عضویت پایگاه بسیج مقاومت  اباذرشنبه بازار شد و در فعالیت های سازمان هلال احمر شهرستان فومن هم نقش بسزایی داشت.

 در سال 1362 تصمیم  گرفت پرنده دل را از قفس تن رها کرده و راهی جبهه شود. وی در طول جنگ دو بار مجروح شد و در  آخرین مرتبه که به جبهه اعزام شد به برادر بزرگش گفته بود عید امسال منتظر من نباشید.. من دیگر در منزل و در جمع شما نخواهم بود ، حلالم کنید و از همگان برایم طلب حلالیت کنید.

 او سر انجام در 25 بهمن سال 1364 در سن 19 سالگی درعملیات ولفجر هشت گردان امام حسین (علیه السلام) لشکر 25 کربلا به عنوان خط شکن در  منطقه عملیاتی  اروند کنار به دلیل اصابت گلوله و جراحات شدید  از ناحیه پهلو ، صورت و دست به جمع یاران کربلایی حضرت امام حسین (علیه السلام) پیوست و به شهادت رسید.

 

شهادت

سنگر ؛ پلاک ؛ اسلحه ، پوتین پای او

پیچیده در تمام کوه صدای او

سجاده ای رنگ افق رنگ لاله ها

پهن است رو به روی شهادت برای او

تسبیح ، عطر جبهه و سربند یا حسین

اشک ، استغاثه ، ندبه ، دل با صفای او

تکبیر ، شور و حال شهادت ، خدا و بهشت

می شد خلاصه نام وفا در وفای او

عاشق تر از همیشه به پرواز بی غرور

ترکش ، گلوله ، سینه بی ادعای

شلمچه

 

شلمچه با دعاها و راز و نیازها بیگانه نیست شلمچه خاطرات شگرفی از راز و نیاز مردانی دارد که راه  صد ساله را یک شبه رفتند و چونان از هم قطاران خود سبقت گرفتند که رسیدن به گرد پایشان افسانه شد .

شلمچه مهد زمزمه هایی است که دل ها را بی قرار و بی تاب کرده بود و جان ها را شیفته و شیدا. تو نیز این شیرینی و حلاوت را از خود دریغ نکن اری اگر در این جا و در این سرزمین شهدا را به امداد نخوانید و از ان ها نخواهید که ما را از معارف و معرفتشان اشنا کنند پس کجا و چه وقت فرصت مغتنمی دست خواهد داد؟

 

شهدا شما را به خدا برای فرج مولایمان بیشتر دعا کنید

وصیت نامه شهید همت

به نام خدا


نامي که هرگز از وجودم دور نيست و پيوسته با يادش آرزوي وصالش را در سر داشتم.
سلام بر حسين(ع) سالار شهيدان اسوه و اسطوره بشريت.
مادر گرامي و همسر مهربانم پدر و برادران عزيزم!
درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشديد.چقدر شماها صبوريد.خودتان مي دانيد که من چقدر به شهيدان عشق مي ورزيدم غنچه هايي که(کبوتراني که)هميشه در حال پرواز به سوي ملکوت اعلايند.الگو و اسوه هايي که معتقد به دادن جان براي گرفتن بقا (بقا و حيات ابدي)و نزديکي با خداي چرا که ان الله اشتري من المومنين.
من نيز در پوست خود نمي گنجم.گمشده اي دارم و خويشتن را د قفس محبوس مي بينم و مي خواهم از قفس به در آيم.سيمهاي خاردار مانعند.من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه که از خدا بازم مي دارد متنفرم(هواي نفس شيطان درون و خالص نشدن)
در طول جنگ برادراني که در عمليات شهيد مي شدند از قبل سيمايشان روحاني و نوراني مي شد و هر بي طرفي احساس مي کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسيده است.
عزيزانم!اين بار دوم است که وصيت نامه مي نويسم ولي لياقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام.
از شروع انقلاب در اين راه افتادم و پس از پيروزي انقلاب نيز سپاه را پناهگاه خوبي براي مبارزه يافتم ابتدا در گيري با ضد انقلاب و خوانين در منطقه شهرضا (قمشه)و سميرم سپس شرکت در خوزستان و جريان کروهک ها در خرمشهر پس از آن سفر به سيستان و بلوچستان (چابهار و کنارک)و بعدا حرکت به طرف کردستان دقيقا دو سال در کردستان هستم .مثل اين است که ديگر جنگ با من عجين شده است.
خداوند تا کنون لطف زيادي به اين سراپا گنه کرده و توفيق مبارزه در راهش را نصيبم کرده است.اکنون من مي روم با دنيايي انتظار انتظار وصال و رسيدن به معشوق.اي عزيزان من توجه کنيد:
1-اگر خداوند فرزندي نصيبم کرد با اينکه نتوانستم در طول دوراني که همسر انتخاب کردم حتي يک هفته خانه باشم دلم مي خواهد او را علي وار تربيت کنيد.
همسرم انسان فوق العاده ايست او صبور است و به زينب عشق مي ورزد او از تربيت کردن صحيح فرزندم لذت خواهد برد چون راهش را پيدا کرده است .اگر پسر به دنيا آورد اسم او را مهدي و اگر دختر به دنيا آورد اسم او را مريم بگذاريد.چون همسرم از اين اسم خوشش مي آيد.
2-امام مظهر صفا پاکي و خلوص و دريايي از معرفت است .فرامين او را مو به مو اجرا کنيد تا خداوند از شما راضي باشدزيرا او ولي فقيه است و در نزد خدا ارزش والايي دارد.
3-هر چه پول دارم اول بدهي مکه مرا به پيگيري سپاه تهران (ستاد مرکزي)بدهيد و بقيه را همسرم هر طور خواست خرج کند.
4-ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشيدن به راه شهيدان و استعانت به درگاه خداوند است تا اين انقلاب را به انقلاب حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) وصل نمايد و در اين تلاش پيگير مسلما نصر خدا شامل حال مومنين است.
5-از مادر و همه فاميل و همسرم اگر به خاطر من بي تابي کنند راضي نيستم.مرا به خدا بسپاريد و صبور و شجاع باشيد.
حقير حاج همت
1361/2/26

وصيت‌نامه شهيد باقر يوسفي

با سلام بر آقا امام زمان (عج) آخرين حجت خدا در ارض و سلام بر نائبش امام خميني (ره) و امت اسلام و شهيدان و رزمندگان، اينجانب باقر يوسفي بنده روسياه درگاه خداوند متعال شهادت مي‌دهم به يگانگي خداوند و نبوت حضرت رسول (ص) و امام امام علي(ع) و يازده امام بعد از ايشان كه مهدي (عج) صاحب الزمان (عج) خاتم ائمه هدي (ع) است.
اميدوارم در زمره مسلمانان مؤمن و شهيد قرار بگيرم، بنده‌اي كه در طول زندگي چندين ساله خود توشه‌اي قابل عرضه به درگاهش ندارد،‌ بنده‌اي گنه‌كار كه نتوانسته بنده‌اي صالح براي او باشد. اميد از درگاه رحمتش دارم كه حداقل با ريخته شدم خونم به پيروي از آقا اباعبدالله الحسين (ع) در جهت احياي دين و ناموس كشور رضايتش را جلب نمايم. در اين دنياي پست و فنا شدني اميدي جز به او كه ماندني و جاويد است ندارم و در بين انشا‌الله كه رسول‌الله (ص) و معصومين دست ما را گرفته و ياريمان كنند كه اين‌ها واسطه رحمت و فيض الهي هستند، به ويژه امام حسين (ع) سالار شهيدان و سالار قافله جهادگران و اين انقلاب اسلامي است كه دريچه جديدي در مقابل افكار انسان‌هاي دربند باز كرده است و آنان را به سوي خداوند و رستگاري و سعادت مي‌خواند و بي‌شك اين اسلام است كه درست‌تريم راه زيستن را نشان مي‌دهد و در همين جا به خواهران و برادران عرض مي نمايم كه بدانيد اسلام در تمام نقاط زندگي دنيوي و اخروي هدايت گراست و بهترين راه حل براي زندگي سعادتمندانه چرا كه به گفته آيات قرآن كريم با فطرت انساني هماهنگ است. من در اين‌جا از همه مسلمانان به ويژه خاصان درگاهش التماس دعا دارم به خصوص از امام خميني (ره) و شما عزيزان با آگاهي و شناخت به دنبال اين حنيف حركت كنيد.

وصيت‌نامه شهيد غلامرضا صادق‌زاده

به نام آنكه شكافنده شب مي‌باشد و از ميان تاريكي نور را مي‌آفريند، توصيه‌ام را به تمام شاهدان حال و آينده تاريخ با آيه‌اي آغاز مي‌كنم كه در آن با كساني كه در راه خدا جهاد مي‌كنند و كشته شوند وعده بهشت داده شد و آينده اي روشن براي آنان ترسيم شده است.كاش در خور لياقت چنين مركي را مي‌ديدم و مي‌دانستم كه در راه خدا شهيد خواهم شد..... توصيه اول و بزرگ من اين است كه امت اسلامي ما به هيچ وجه دست از اسلام و قرآن و امامان و ولايت فقيه برندارند كه همانا عذاب عظيم خداوندي بر انان واجب خواهد شد. روحانيت پيرو ولايت فقيه را ارج گذاريد كه در صورت تضعيف اين پيروان و مروجان اسلام ضربه‌اي به اسلام خواهد خورد كه جبران آن بسيار سخت خواهد بود سعي‌تان اين باشد كه انقلاب اسلاميمان را ياري كنيد و به شعارهاي ميليوني خود جامه عمل بپوشانيد. پدرو مادر عزيز! اميدوارم در رفتن من نمونه كامل يك مسلمان معتقد به الله باشيد كه هيچ‌گاه در اعاده امانت از خود بي‌تابي نشان نمي دهند. همسرم نيز بداند و مي داند كه وظيفه سنگين زينب‌گونه بر دوش اوست كه اراه‌اي چون كوه مي‌خواهد و عزمي پولادين تا ادامه راه ناتمام، ولي روشن مرا با دليلي امام و همراهي از شهيدان زنده انقلاب خداوندا تمامي گناهان مرا كه خوب برآمدن واقفي و واقفم ببخش و از تو طلب مغفرت مي كنم اميدوارم تا لحظه آخري كه در اين دار فاني خواهم بود، دو جبهه حق و باطل را به خوبي تفكيك نمايم و ذره‌اي در ايمانم خلل وار نيايد، بيش از اين در اين مقال و اين دهن كور نگنجد.
30/8/1360 - 9 صبح