خاطره ای کوتاه از شهید محمد بیگلو
هرمز در اغلب جنگهاي شهري با منافقين حضوري فعال داشت . به عنوان نمونه روزي در درگيري كه در شهر رشت رخ داد يكي از اراذل و اوباش شهر كشته شد . منافقين از اين مسئله سوء استفاده كرده و در ميدان پاسداران (پل عراق سابق) حجله اي گذاشتند و با نصب تراكت چنين وانمود كردند كه وي (مقتول) مجاهدي از محله (پل عراق) بوده كه به دست پاسداران كشته شده است . با اين زمينه سازي فعاليّت خود را گسترش داده و با بيش از هزار نفر اقدام به راهپيمايي به طرف سپاه پاسداران رشت كردند و خود را تا جلوي مقر سپاه رساندند . آنها قصد داشتند ماجراي حمله و قتل عام پاسداران انقلاب در بندر انزلي را در رشت تكرار كنند . در اين هنگام ، هرمز در مقابل آنها ايستاد و گفت : «شما اينجا چه كار داريد ؟ آن موضوعي كه اتفاق افتاد ربطي به شما ندارد . من بعضي از شما را مي شناسم ، شما با او چه نسبتي داريد ؟ او خانواده دارد و مي توانند شكايت كنند و به شما ارتباطي ندارد.» سپس ضرب الاجلي تعيين كرد و خطاب به آنها گفت : «در اين فاصله بايد جلوي سپاه را ترك كنيد ! در غير اين صورت هر مشكلي پيش بيايد پاي خود شماست.» بعد از اعلام ضرب الاجل وارد سپاه شد و لباس خود را عوض كرد و پوتين و لباس نظامي پوشيد و در حالي كه آستينهاي خود را بالا مي زد و به طرف آنان رفت . منافقين به خيال اينكه او در تهديدش جدي نيست همانجا ايستاده بودند . بيگلو به همراه دو نفر از نيروهاي سپاه بدون اسلحه و با دست خالي به صفوف آنها حمله ور شد و اجتماع آنان را بر هم زد .
سردار تقي آقايي

شهدا این زخم خوردگان تیر عشق، این بی توقعان بی توقع تر از کویر! رفتند تا ابرهای سیاه را از آسمان اندیشه ها فراری دهند - رفتند تا زمستان بوی بهار بگیرد، اگرچه نگاه های سرد همیشه بر سنگ فرش مزار مقدسشان جا خوش کرده!