+ نوشته شده در سه شنبه دهم فروردین ۱۳۸۹ ساعت 1:19 توسط خادم الشهدا
|
شهدا این زخم خوردگان تیر عشق، این بی توقعان بی توقع تر از کویر! رفتند تا ابرهای سیاه را از آسمان اندیشه ها فراری دهند - رفتند تا زمستان بوی بهار بگیرد، اگرچه نگاه های سرد همیشه بر سنگ فرش مزار مقدسشان جا خوش کرده!
آنانی که قصه عشقشان با قصه عشق فرهادها و مجنون ها هرگز قابل قیاس نیست، پرستوهای عاشقی که بی شک زمینی نبودند.
..... این جا طلائیه است ! صدای ما را از سه راهی شهادت می شنوید !
طلائیه!
من با تمام وجود در تو جاری می شوم تا در میان نیزارها و نیزه شكسته ها، سرهای ستاره گون برادرانم را به دامن گیرم و برایشان از زخم بگویم، از اسارت، از تنهایی، از غربت، از…