گلهاي بيخار باغ ملکوت(براي جانبازان)
گلهاي بيخار باغ ملکوت
هنوز از پا نيفتادم، اگر چه بال من بشکست
تمام حس پروازم نگو ماندم در اين بن بست
پر از عطر گل سرخم ، که در خونش شناور شد
و عطر کوچ دُرنايي ، که با آهنگ در يادست
دلم يک ساحل زخمي، پر از بغض و سکوت ابر
که هرگز او نمي بارد مگر وقتي شوم من مست
شبانگاهان که آواي تغزلهاي دل آيد
منم قالوا بلي گويان که آري! عاشقي هم هست
تمام کوچه هاي عشق همه بوي مرا دارند
و در خيل سبکباران، منم يک بيدل بي دست
هميشه خشم ترکشها، همه مهمان من بودند
و بذر تاول خردل که در باغ دلم بنشست
منم بي پا ، منم بي سر، دلم خونين ، لبم خندان
به آئين شقايقها که در صحرا روئيده است
و در قد قامت خونم، گواهي بر ده ام دل را
تقبل مني اي محبوب ، دلم با چشم تو پيوست
هميشه سر بلندم من، چو يک نخل تناور کان
ميان شعله ها رقصان، دلش را مي دهد از دست
تو اي ناز گل نرگس ، شبي من را بهاري کن
هنوز از پا نيفتادم ، اگر چه بال من بشکست
نرجس شرقي
استان فارس
شهدا این زخم خوردگان تیر عشق، این بی توقعان بی توقع تر از کویر! رفتند تا ابرهای سیاه را از آسمان اندیشه ها فراری دهند - رفتند تا زمستان بوی بهار بگیرد، اگرچه نگاه های سرد همیشه بر سنگ فرش مزار مقدسشان جا خوش کرده!