
گزارشی از برخی شهدای شاخص بهشت زهرای تهران
اینجا، نزدیک مقبره فرمانده کل، گردان گردان سربازان فدایی او خوابیدهاند. بسیجیان و نظامیانی از میان بهترین فرزندان این سرزمین که روزی در همین کوچهپسکوچهها، میان من و تو زندگی میکردند، ولی از جنس زمین نبودند. اگر از شهر تهران به اين مرکز تنفس ملائک بيايى، آنگاه که زيرزمين مترو را بالا آمدهاى، حرم امام را پشت سر میبینی و اینک پای در زمینی ملکوتی نهادهای که هیچ شباهتی به آنجا که از آن جدا شده و آمدهای ندارد! از کنار مزار مردگان عبور میکنی و به آن سوی بلوار، گلزار نوراني شهيدان پاي مينهى. نام خود را ميان قبرهاي فردا جستجو ميکني و آرزو ميکني که کاش تو نيز در آن سوي بلوار دفن شوى! کاش! جنس اینجا نورانيت و آرامش مطلق است و تو از شهر اضطراب و غفلت جدا شدهاي و اينک آرامشي ديگرگونه تو را فرا گرفته است.
عظمتي به وسعت يک تاريخ خونبار را روبرويت ميبيني و سند زنده مظلوميت و ايثار انقلابيون را مرور ميکنى. اینجا پر است از خاطرات کساني که خونشان براي آبياري درخت انقلاب جاري شده و اينک تو وارث آنان گشتهاي و کوله باري از مسووليت بر دوش خود داري. اگر بخواهي سير تاريخي بهشت زهرا را طي کني بايد به آن سو بروي و زيارت تاريخ ايثار را آغاز کنى! وضو بگیر و قدم بنه!
در قطعه 39 شهدای گروه منصورون، از گروههای مبارز قبل انقلاب، در میان سالهای 50 تا 56 دفن شدهاند و در میانشان مبارز شهید سید علی اندرزگو را خواهی دید و یاد چهرههای متفاوتاش میافتی که برای مبارزه مجبور بود خودش را به آن صورتها درآورد و آن سختیها را تحمل کند. ما چقدر برای انتقال پیام خون بار انبیاء سختی میکشیم؟!
در قطعه 15، شهداي قيام 19 دي 56 شهر قم مانند شيخ علي اصغر ناصرى، غلامرضا همراهی و حسین قاسمیان آرمیدهاند. همانها که خون سرخشان تا پیروزی انقلاب در سال 57 تداوم یافت و آن حادثه نورانی را رقم زد. در قطعات 17 و 14 برخی شهدای 17 شهریور 57 از جمله شهید محمد مهدی خلص مدفون است و دست تو را میگیرد و با خود به میان دریای خون آن روز میبرد. آن روز رسوایی شاه صلح طلب و اربابانش!
در قطعه 39 شهدای حماسه ساز گارد لویزان تهران در ظهر عاشورای سال 57 آرمیدهاند که ناصرالدین امیدی عابد و اسماعیل سلامت بخش از جمله آناناند. در قطعه 21 و بخشی از قطعه 24 شهدای 22 بهمن 57 مدفوناند. شهدایی که آمدن امام را دیده بودند و سرنگونی کامل رژیم را نه! ولی خوب میدانستند که وعده الهی حق است و خونشان بیثمر نمیماند.
به قطعهاي بسيار نوراني ميرسى، قطعه 24 و پائین آن شهید مهدی رجب بیگی که اوایل انقلاب، توسط منافقین ترور شد را میبینی و یاد کتاب «میرویم تا خط امام بماند!» او میافتی که مجموعهای از دست نوشتههای آن دانشجوی خلاق و خوش ذوق دانشگاه تهران است و امروز فقط سالنی در دانشکده فنی به نام اوست. راستی چه خوب نوشته بود. آرى! آنان رفتند تا خط امام بماند! کاش بدانیم.
کمی آنطرفتر در همین قطعه شهدای هفتم تیر، شهید بهشتی و 72 تن و همچنین شهیدان رجایی و باهنر در بنای یادبودی آرمیدهاند و بسیاری شهیدان بزرگ دیگر از جمله شهید محمد تندگویان، وزیر نفتی که برای کار مردم با وجود جنگ مدام به منطقه میآمد و بالاخره به دست عراقیها اسیر شد و به دست آنان شکنجه و شهید گردید! برخي شهداي درگيريهاي اول انقلاب در کردستان نيز در همین قطعهاند شهيداني چون علي اصغر وصالى، محمد توسلى، غلامرضا قربانی مطلق که در غربت آن روزها، توسط ضدانقلاب دست نشانده ابرقدرتها به شهادت رسیدند. مزار نورانی خلبان دلاور، شهيد احمد کشوري و همچنين شهيدهاشمى، فرمانده دلاور و رشید جنگهای نامنظم را هم در همین قطعه خواهی دید. وسط اين قطعه تعدادي از سرداران رشيد مانند کريمى، ناصر کاظمى، فکورى، چراغى، محمد بروجردى، رنجبران، علی موحد دانش، علي قمى، ورامينى، حسن باقرى، میرزازاده، حاجی پور، عباس کرمى، یوسف کلاهدوز، سلمان طرقی و... مدفوناند و میانشان قبر بزرگی است که شهید بزرگوار مصطفی چمران در آن آرمیده و دست تو را میگیرد و همراه با مناجاتهای پرسوز خود به آسمان میبرد: «ای پاهای من.... »
در همین قطعه، دلاور نوجوان، حسین فهمیده، که بر بالای مزار او و برادرش، تانکی نمادین قرار دادهاند، مدفون است که با رسیدن به مزار این به تعبیر امام، رهبر، عرق شرم بر پيشاني ات مينشيند و سر تعظيم در مقابل آن بزرگي فرود ميآورى! کمی آنطرفتر نیز اتاقکی ساده را میبینی که مزار قربان علی رخشانی و مادرش آنجاست. مادر او معروف به ننه على، 17 سال پایان عمرش را در همین محل، کنار مزار او، زندگی کرد و اینک محل دفن او، زیارتگاه دلسوختگان و حاجتمندان است.
به مزار محمد جهان آرا، سردار دلاور خرمشهر ميرسي و زير لب زمزمه ميکنى: «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته، خون یارانت... ». شهيد بزرگوار تيمسار فلاحي که جنب مزار آيت الله طالقاني آرميده است نيز در همین قطعه سراسر نور مدفوناند.
در قطعه 27 شهدای بمبگذاری سال 63 در نماز جمعه تهران مدفوناند. قطعه 26 بناي يادبود شهداي حج خونين سال 66 است که به دست علمداران اسلام آمريکايى، يعني آل سعود خائن کشته شدند و اینجا برخي از آنان مدفوناند و ديگران، در شهرهای خود آرمیدهاند.
در قطعه 27 و 40 شهدای مظلوم و بیگناه بمبارانهای اول و آخر جنگ تهران دفن شدهاند و در میان آنان یک خانواده هفت نفره را میبینی که کوچک و بزرگشان کنار هم خوابیدهاند و یک تابلوی بزرگ مظلومیت را به نمایش در آوردهاند. گويي رقابت مظلوميت در اینجا جريان دارد چرا که به آنسوي قطعه 40 که ميرسي، شهدای جنایت جنگی آمریکا علیه هواپیمای مسافربری ایرباس را میبینی که از سنین مختلف در آن خاک، آرام گرفتهاند و ندای رسواگری ابرقدرتها را برآوردهاند.
در قطعه44 بیش از 2500 شهید گمنام آرمیدهاند و 1500 شهید مظلوم و گمنام دیگر در سایر قطعات و میان شهدا آرمیدهاند که متاسفانه در فاز اول طرح بازسازی قبور شهدا، قطعه 44 را به پارکي شبيه پارکهاي تهران با کاجهاي تزئينى، لامپهای حبابی و جوی آب مصنوعی تبدیل کردهاند و از محل ذکر به بستر غفلت! راستی چگونه با توجیه طرح کشوری بهسازی و بازسازی قبور شهدا، اين تنها مکانهاي حاوي روح انقلابي آن دوران را چنين خراب و کم اثر ميسازند و به تعبير استادى، شبیه قبرستان مردگان و بدون نمادی از انقلاب و جنگ مینمایند! چطور این روح زنده تاریخ را نمیبینند و تصور میکنند باید سنگ قبرهای این گلزار را مانند قبرستان مردگان نو و تازه نمود تا رنگی بیابد و برای نسل ما جذاب شود؟! مگر از رجوع فوج فوج پژوهشگران خارجی به این گلزار مطلع نیستند که حتی آنها فریاد برآوردهاند نگذارید این اثر ماندگار را تخریب کنند! باز خدا را شکر که خانواده شهدا و دانشجویان و جانبازان بیدار بودند و اعتراض کردند و جلوی ادامه تخریبها را در تهران گرفتند، ولی متاسفانه معلوم نیست که بر سر گلزارهای شهرستانها چه دارد میآید! چگونه میتوان پذیرفت که این سندهای زنده خراب شوند و به جایشان موزهای در کناره گلزارها برپا شود؟! چگونه یک ترمیم ساده را به یکسان سازی تعمیم دادهاند و فرهنگ زنده جنگ و انقلاب را تخریب میکنند؟!
در این قطعه همچنین ابوالفضل سپهر، شاعر نامدار جنگ و شهیدان مدفون است و تو را یاد اشعار دلنشین خود میاندازد: «اتل متل یه بابا...»
قطعه 25 که مزار شهداي مظلوم بمباران شيميايي حلبچه توسط بمبهاي اروپايي و آمريکايي است نيز در نزديکي يادمان شهداي استشهادي و جهان اسلام از جمله خالد اسلامبولى، عماد مغنیه و... است و شاعر دلسوخته، مرحوم محمد رضا آغاسی نیز در نزدیکی آنان مدفون است.
در قطعه 50 تعدادی از شهدا که در تفحص سالهای پس از جنگ پیدا شدهاند و مزار برخی از جانبازان شیمیایی را میبینی که پس از سالها تحمل رنج به دیار محبوبشان شتافتهاند و بالاخره آرامش یافتهاند. در قطعات 27 و 35 برخي شهداي گرانقدر تفحص که بر اثر انفجار مين به شهادت رسيدهاند مانند شهيدان پازوکى، محمودوند، غلامى، شهبازى، صابری و شاهدی آرمیدهاند، همانها که بسیاری از همسران و مادران شهدا را از بلاتکلیفی به در آورده و جسد مطهر همسر و فرزندانشان را به آنها رساندند.
در هر قطعه میان ردیفهای قبور، راههایی باریک برای عبور و مرور افراد وجود دارد و در کنار برخی از قبور، جاهایی برای نشستن مادران و پدران پیر شهدا نیز هست. درختان و گلدانهایی هم در میان قبور دیده میشوند که بر سرسبزی این بهشت افزودهاند. پرچمهای سه رنگ کشورمان در کنار پرچمهای یا حسین(ع) و یا زهرا(س) بر سر بسیاری از قبور نصب شدهاند و بعضا درون قابهای آلومینیومی که تصاویر شهدا در آنان هست نیز دیده میشوند. متوسط سن شهداي بهشت زهرا شايد زير 25 سال باشد و بسياريشان حتي پس از 15 خرداد 42 و آغاز قيام امام به دنيا آمدهاند و اين يعني در هنگام شهادت زير 20 سال عمر داشتهاند و اينگونه عرق شرم بر پيشاني تو مينشانند که هم سن و سال يا بزرگتر از آناني ولي نه تنها باري را از دوش انقلاب برنداشتهاي که چه بسا باري را افزوده اى! متاسفانه به این فضای بزرگ فرهنگی تربیتی کمتر رسیدگی میشود و حتی تابلوهای راهنمای زائران که بتوان شهدای عملیاتهای سالهای مختلف و اتفاقات گوناگون را از طریق آنها یافت دیده نمیشوند!
شهید روایتگران جنگ، سید شهیدان اهل قلم، شهید آوینی و برخی شهدای روایت فتح و همچنین سپهبد شهید صیاد شیرازی و جمعی دیگر از شهدای ارتش ج. ا. ا که تو را یاد بزرگی و اخلاص او که در کتابهای «در کمین گل سرخ» و «ناگفتههای جنگ» میاندازند در قطعه 29 مدفوناند. در همین قطعه، برخی شهیدان بلندپرواز نیروی هوایی که در حادثه سقوط هواپیما بلندترین پروازشان را انجام دادند مانند شهیدان ستاری و اردستانی نیز آرام گرفتهاند.
در قطعه 26 شهدای شکنجه شده به دست منافقین کوردل، پاسداران گرانقدر طالب طاهرى، طهماسبی و میرجلیلی آرمیدهاند و سند رسوایی آن عملههای استکباراند. شهیدان محمد، حسين و محمدرضا دستواره و شهيد بزرگورا محسن وزوايي را نيز در همین قطعه مييابي. شهيد سيد احمد پلارک که بوي عطر مزارش معروف است نيز در همین قطعه آرام گرفته است. در کنار اینان، پنج شهید دفاع مقدس از یک خانواده، سید میرحمزه سجادیان و خانوادهاش آرمیدهاند که نمادی از ایثار و فداکاری و مظلومیتاند.
در میان شهدای قطعات نورانی 24 و 28 شهدایی هستند که خواستهاند بصورت گمنام باقی بمانند و بنا به وصیت بدون ذکر نام دفن شدهاند و بار دیگر تو را به خودت میآورند که در چه حالی و دنبال کدام نام؟! در میان دیگر قطعات برخی شهدای مجاهد عراقی و افغانی که علیه رژیم صدام در کنار رزمندگان ایرانی جنگیدهاند و به شهادت رسیدهاند نیز مدفوناند و نمادی از بیجغرافیا بودن مرزهای اعتقادی اسلاماند.
عکسهاي مختلف و برخي وسايل شخصى، پردههای چین خورده، آئینه و شمعدان، برخی اطلاعیههای قدیمی و تابلوهای تسلیت و تبریک شهادت که از طرف سپاه و بسیج مساجد داده میشده است، ظرف آب برای شستشو، شمع و فانوسهایی که برخی شبهای جمعه تا صبح میسوزند. پنج شنبهها که بیایی مادران و پدران پیر شهدا را بر سر مزار دلبندشان مییابی که نوه و دختر و پسرها نیز انان را همراهی کردهاند. همرزمان شهدا که امروز احساس جاماندن و تنهایی گریبانشان را گرفته را دسته دسته بر سر مزار دوستانشان میبینی و خادمان شهدا را که میان زائران چای و شربت توزیع میکنند.
راستی که چه خوب گفت آن فرمانده کل، حضرت امام خمینی (ره): «این تربت پاک شهیدان است که تا ابد میعادگاه عاشقان و عارفان و دارالشفای آزادگان و دلسوختگان خواهد بود.»
به قطعهاي بسيار نوراني ميرسى، قطعه 24 و پائین آن شهید مهدی رجب بیگی که اوایل انقلاب، توسط منافقین ترور شد را میبینی و یاد کتاب «میرویم تا خط امام بماند!» او میافتی که مجموعهای از دست نوشتههای آن دانشجوی خلاق و خوش ذوق دانشگاه تهران است و امروز فقط سالنی در دانشکده فنی به نام اوست. راستی چه خوب نوشته بود. آرى! آنان رفتند تا خط امام بماند! کاش بدانیم.
در قطعه44 بیش از 2500 شهید گمنام آرمیدهاند و 1500 شهید مظلوم و گمنام دیگر در سایر قطعات و میان شهدا آرمیدهاند که متاسفانه در فاز اول طرح بازسازی قبور شهدا، قطعه 44 را به پارکي شبيه پارکهاي تهران با کاجهاي تزئينى، لامپهای حبابی و جوی آب مصنوعی تبدیل کردهاند و از محل ذکر به بستر غفلت! راستی چگونه با توجیه طرح کشوری بهسازی و بازسازی قبور شهدا، اين تنها مکانهاي حاوي روح انقلابي آن دوران را چنين خراب و کم اثر ميسازند و به تعبير استادى، شبیه قبرستان مردگان و بدون نمادی از انقلاب و جنگ مینمایند!