اگر دلتان گرفت روضه ارباب را بخوانید





بنابر اعلام کمیته جستجوی مفقودین شهدای 8 سال دفاع مقدس مقرر شده بود در تاریخ 25 فروردین 1392هم زمان با سالگرد شهادت حضرت زهرا(س) پیکر پاک 5 تن از شهدای گمنام 8 سال دفاع مقدس در شهر اردکان یزد به خاک سپرده شود، اما این مراسم با حواشی متعددی همراه بود.
چهار تن این عزیزان متعلق به عملیاتهای مناطق فاو و بستان بوده و فقط یک شهید متعلق به عملیات رمضان بود و این باعث شدعلی دهقانی که برادرش از شهدای مفقود عملیات رمضان بوده است را به فکر فرو ببرد.
علی دهقانی در تشریح چگونگی شناسایی پیکر برادرشان به خبرگزاری دفاع مقدس گفت: با گذشت 31 سال از شهادت برادرم همیشه به دنبال خبری از ایشان بودیم، کسب اطلاع از تشییع این 5 شهید گمنام باز ما را بر آن داشت که برای کسب اطلاعی از برادرمان به کمیته جستجوی مفقودین سری بزنیم و خبری بگیریم، وقتی از اطلاعات منطقه شهادت و سال تولد این 5 تن از شهدا مطلع شدیم، حساسیتمان به موضوع بیشتر شد، به دلیل اینکه برادرمان در عملیات رمضان مفقود شده بود و ایشان در آن زمان 18 سالشان بود.
دهقانی در ادمه گفت: یک روز قبل از مراسم تشییع یکی از همکارانمان در سپاه به سراغ من آمد و گفت: یک خوابی دیده ام که مربوط به این شهداست و برادر شهید شما! وقتی داستان خواب را از ایشان جویا شدیم انگار دیگر به ما الهام شده بود که برادر شهیدمان در بین همین شهداست. با کمیته جستجوی مفقودین تماس گرفتیم و موضوع را توضیح دادیم و درخواست بررسی کردیم.
با همکاری های خوب کمیته جستجوی مفقودین آزمایشات و نمونه گیری های صورت گرفت که طی چند روز گذشته نتیجه آزمایشات را به ما اعلام کردند.
وی ادامه داد: به گفته کمیته جستجوی مفقودین، پیکر مطهر این شهید عزیزمان که در میدان امام خمینی (ره) شهر اردکان دفن شده است، متعلق به شهید احمد دهقانی احمد آبادی فرزند عبدالحسین می باشد.
این شهید بزرگوار از اهالی شهر احمد آباد اردکان بوده که در تاریخ ۲۳/۴/۶۱ در عملیات رمضان مفقود الاثر گردید و در تاریخ ۲۰/۱/۸۳ شهادت وی مورد تایید قرار گرفت و پیکر پاک این شهید بزرگوار به همراه ۴ تن از شهدای گمنام در تاریخ ۲۵/۱/۹۲ همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه الزهرا (س) در میدان امام خمینی (ره) اردکان به عنوان شهید گمنام به خاک سپرده شد.
گزارشي از اين ماجرا
فروردين امسال همزمان با شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها تابوت هاي بي نام و استخوانهاي بي نشان 5 شهيد گمنام را مردم اردكان تا پارك ملي اين شهر بدرقه كردند.
اگرچه گمنام بودند ولي شكوه نامشان و عظمت مقامشان هر دلي را شيفته و شيدايي كرده بود.
ولي از بين هزاران تشييع كننده كسي نمي دانست كه در بين يكي از اين تابوت هاي سبك مربوط به احمد دهقاني نوجوان بسيجي 18 ساله اي است كه پس از 30 سال آهنگ بازگشت به شهر و وطنش را كرده است.
علي دهقاني برادر شهيد:" شهيد احمد دهقاني در عمليات رمضان در تاريخ 23 /4/ 1361 در منطقه عمومي شلمچه به شهادت رسيد. با توجه به وضيعيت خاص عمليات رمضان امكان انتقال پيكر اين شهيد و بسيار از شهداي ديگر ميسر نشد. چندين سال اين عزيزان به صورت مفقود الاثر باقي ماندند تا اينكه در اوايل سال 1392 بحث تخصيص چند شهيد به استان يزد و از جمله شهر اردكان مطرح شد .يكي از همشهري ها خواب ديد كه يكي از شهدا اهل شهرستان اردكان است. ما اميدوار شديم كه امكان دارد آن شهيد شهيد ما باشد. خواب هاي متعددي كه چند روز مانده به تشييع و حتي بعد از خاكسپاري مطرح شد ما به اين نتيجه قطعي رسيديم كه بايد موضوع را از لحاظ علمي دنبال كنيم. بعد از ايام سوم و هفتم اين شهيدان، خون مادر شهيد دهقاني - كه در قيد حيات هستند - به تهران براي آزمايشهاي ژنتيكي ارسال شد با نمونه dna اين شهيد گمنام تطابق داشت و شهيد گمنام مد نظر ما همان شهيد احمد دهقاني احمد آبادي است."
تا قبل از اين رويايي صادقه نمي شد دانست كه چند تكه استخوان او كجا و در كدامين خاك، در كدامين تابوت و بر دوش كدامين تابوت تشييع شده است.
رضايي از تشييع كنندگان شهيد از جمله افرادي است كه كرامت شهيد بر او نمودار شده است:
"چند روز قبل از اين كه شهداي گمنام را به اردكان بياورند، خواب ديدم كه 5 شهيد گمنام را به اردكان آورده اند. سه تا تابوت را پايين گذاشته بودند و دو تابوت را هم روي آن. بالاي يكي از اين تابوتها اسم نوشته بود به نام دهقان؛ به من گفته شد كه اين شهيد براي شهرستان اردكان و داداش همكار شماست."
با آمدن هر شهيد گمنامي دل مادري مي لرزد كه شايد كه پسرش باشد و دستان هر پدري مي لرزد كه شايد اين تكه استخوان كه مهمان خاك ميشود، پاره تنش باشد. منتظر ميماند تا به خوابش بيايد و بگويد كه از سفر و غريبي برگشته است. شهيد كه به شهادت آيات قرآن كريم زنده و حي و ناظر است بنا بر حكمتي كه نميدانيم آهنگ آمدن به خانه و گمنامياش ميكند.
شهيد احمد دهقاني همچون شهيد اديبي در كرمان، مسئولان تفحص و تشييع را به هدايت پيكرش به شهر و موطن خود هدايت كرده بود.
مزار شهيد احمد دهقاني و چهار شهيد ديگر در پارك شهر اردكان هم اكنون زيارتگاه عاشقان و عارفاني است كه ميخواهند درس عاشق شدن را از شهيدان گمنام فرا بگيرند، درسي كه ديگر در كلاسي تدريس نمي شود و كمتر شاگردي در اين مكتب زانو ميزند.

زندگی نامۀ شهید احمد دهقانی احمدآبادی
در سال 1344 هجریشمسی در خانوادهای مذهبی و كشاورز در احمدآباد اردكان، فرزندی پا به عرصۀ وجود نهاد كه بعدها شمعی شد فروزان، فرا راه آنان كه تصمیم دارند آزاده باشند و با آزادگی زندگی كنند.
خانوادة عبدالحسین دهقانی نام رسول گرامی اسلام(ص) "احمد" را برای او انتخاب كردند و به تربیتش همّت گماشتند. گویا به آنها الهام شده بود كه این كودك سرنوشتی دیگرخواهدداشت.
پدر متدیّن با دسترنج حاصل ازكار سخت كشاورزی و مادر متعهدش با تربیتی صحیح و ولایت مداری او را پرورش دادند و آمادۀ خدمت برای اسلام نمودند. او سوّمین فرزند خانواده بود.
6 ساله بود كه به مدرسه رفت. دورة ابتدایی را در دبستان احمدی احمدآباد با موفّقیّت به پایان رساند. سپس وارد مدرسة راهنمایی ابوریحان شد و پس از دو سال تحصیل، مشكلات زندگی و اقتصادی خانواده،او را بر آن داشت تا تحصیل را رها و به حرفه و شغل بنّایی روی آورد. احمد رشتة كاشیكاری را انتخاب كرد و خدمت به مردم را از این طریق شروع نمود. در كارهای خانه به مادر و در كار بیرون و كشاورزی كمككار پدر بود.
در پیروزی انقلاب اسلامی ایران، كودكی 13 ساله بود. با اینكه سن و سالی نداشت، همراه والدین و مردم منطقه در مراسم مذهبی و انقلاب شركت داشت. اهل نماز ، مسجد ، مجلس عزاداری امام حسین -علیه السّلام- ، مراسم دعا و قرآن بود. بیآزار بود و همه دوستش داشتند.
17 ساله بود كه تربیت صحیح و لقمة حلال و شیر پاك موجب شد كه نسبت به نیاز جبهههای جنگ احساس تكلیف كند؛ لذا در بسیج ثبتنام كرد و آموزش نظامی را فرا گرفت. سپس سنگرنشینی عشق را برگزید و حضور در جبهه و سنگرهای عزّت و شرف را بر آغوش خانواده و بستر نرم ترجیح داد.
سرانجام در سال 1361 در منطقة عملیّاتی شلمچه به شدّت مجروح شد. به علّت آتش پر حجم دشمن و اوضاع نا مناسب منطقه، امکان انتقال پیكر پاكش به پشت جبهه میسّر نگردیدو به تأسّی از ارباب بیكفن خویش، حضرت ابا عبدالله الحسین -علیه السّلام-، هنوز جسم پاكش به خاك سپرده نشده و پدر و مادر و عزیزانش چشم به راه او هستند و به عنوان شهید مفقود و جاویدالاثر باقی است.
فقط در تاریخ 3/2/1382 در گلزار شهدای احمدآباد اردكان به یاد او صورت قبری بسته شد تا اثر و نشانهای باشد برای هدایت آنان كه عاشق آزادگی و شهادتند.
قسمتی از وصیت نامه شهید احمد دهقانی:
«مادر! هر وقت به یاد من افتادی و خواستی گریه کنی و یا بر سر قبرم بیایی، آن لحظه به یاد امام حسین -علیه السّلام- باش که در آن زمان چگونه با یزید برای آزادی مسلمانان از زیر سلطه، خود و فرزندانش را دو دستی تقدیم حق کرد … بدانید که فرزندی که برای حق و در راه حق، شهید شده است، باعث سرافرازی است و اسلام با این خونها پایدار است..»
شهيد حاج مرتضي گركاني از اهالي محله رستم آباد تجريش تهران است. وي در سال هاي انقلاب اسلامي، فعاليت سياسي زيادي داشته . به طوري كه حجت الاسلام و المسلمين شيخ حسين انصاريان مي گويد:
دوستان هم سن و سال من در نهادها و ارگانها و مراسم تجمعى مثل، دعاى كميل، نماز جمعه فعاليتهاى چشمگيرى داشته باشيد. شهيد ارسلان ببوئى
**********************
كفار و عوامل بيگانه و فاسد را كه قابل هدايت نيستند طرد نمائيد. صفوف دشمن شكن خود را با شركت در دعاها و نمازهاى جماعت و جمعه و مراسمها هر چه فشرده تر كنيد و مسلح به علم و ايمان شويد. تا از كيد حاسدين و ظلم ظالمين در امان باشيد. شهيد پرويز محمدى
**********************
در نماز جمعهها شركت كنيد و ديگر نمازهاى هفته را باشكوه برپا بدارند. شهيد حسين ابراهيمى
**********************
پيوسته با اتحاد و انسجامتان در نمازجمعه شركت كرده و در مساجد و دركارهاى خير حضور داشته و در جبهه هاى حق عليه باطل حضور و راه ما را ادامه دهيد. شهيد فرامرز حسينى
**********************
شبهاى پنج شنبه دعاى كميل ترك نشود و روزهاى جمعه به نماز جمعه برويم. غلامرضا ايزدخواه
**********************
هميشه در نمازجمعه ها شركت كنيد. رمضان شكرى
**********************
در نماز جمعه شركت كنيد، چون نماز جمعه وحدتى است بين مسلمين. براتعلى شاددل
**********************
با شركت در نماز جمعه و راهپيمايى ها مىتوانيد، پاسدار خون شهيدان و جمهورى اسلامى باشيد. دنباله رو راه شهيدان باشيد. حسين اكبرى
**********************
به شما امت حزبالله مىگويم كه سنگر نماز جمعه را خالى نكرده و دست از روحانيت مبارز و پيروى از امام برنداريد. محمد عباسى ثانى
**********************
برادران عزيز از شما مىخواهم با حضور خود در جبهه هاى جنگ و با شركت در مراسم عبادى سياسى در پشت جبهه رشد آگاهى انقلابى و ميزان تعهد و مسئوليت خود را به انقلاب نشان داده و مشت محكم بر دهان ياوه گويان شرق و غرب كوبيده و تنفر و انزجار خود را از دشمنان اسلام اعلام بداريد، نبودن حضور در صحنه خيانت به قرآن و اميدوار كردن دشمن است. شهيد رمضان آذرى
*******************
***

بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت می دهم به خدای واحد پیامبر من محمد(ص) امام علی ولی و وصی خدا، خدایا این نوشته ها قبل از اینکه برای بازماندگان من باشد برای توست و درددلی با توست چون این ناله ها متعلق به لحظه جدایی از دنیاست و مربوط به لحظه ای است که دارم آزاد می شوم پس چون از شرایط آن لحظه مطلع نیستم و نمی دانم در چه حالی هستم پیش دستی نموده و سعی بر آن دارم طلب استغفار کنم. و چه خوب است که انسان از لحظه مرگش مطلع نیست و موت بی خبر به سراغ آدمی می آید اگر این چنین نبود چه بسا آدمی به واسطه آگاهی از لحظه مرگش تا دقایقی قبل از مرگ به خدا فکر نمی کرد و چه گناهانی که مرتکب نمی شد و در لحظه مرگ استغفار می نمود و چنین دنیایی چه می شد ولی الحق که تو جای حق نشسته و اینجاست که عدالت تو در آزمون خودنمایی می کند. خدایا وصیتم را در چند قسمت و برای هر مخاطب می نویسم ابتدا به خالق عزیز خودم این یگانه باور صادق. خدایا من به جایی رسیده ایم که انسان روزی باید بمیرد پس تلاش برای بقاء را نمی پسندم. خدا عیبی ندارد که باور خودم را در مورد شهادت و آزادگی اعلام کنم چرا که می دانم خدای من سخت گیر نیست. خدایا برای من شهادت لحظه ای است که در اوج آمادگی جان می دهم چون در عصر ما این باور است که شهید باید در راه جهاد و در معرکه نبرد با کفار شهید شود ولی سئوال من از آن این است که کافر برای پیروزی کفرش به معرکه جنگ و با سلاح تفنگ و شمشیر می آید. پس اگر این چنین بود تاکنون با اولین جنگ باید تکلیف حق و باطل مشخص میشد.پس من این را آموختم که اسم شهید آن هم از نظر زمینیان مهم نیست بلکه مهم آن است که تا دقایق آخرین عمرم در صف حق جویان و در تقابل با ظالمان باشم. حالا این صف ممکن است در جبهه باشد یا در خیابان شهرم و یا در هر جایی دیگر که ظلم شود خدایا در این مدت زمان عمرم که نمی دانم که کم بود یا زیاد قصد خدایی بودن داشتم ولی در مواردی دشمن تو شیطان مرا اغفال نمود خدا یا طلب عفو و مغفرت می کنم خدایا باز هم به من فرصتی بده تا در لحظه جان کندن بتوانم این کلمات را بر زبان بیاورم . خداوندا عمر من همزمان شد با شروع حکومت الهی و اسلامی از وقتی که خوب و بد را از هم تشخیص دادم تمام عشقم به این انقلاب بود در زمان حیات خمینی کبیر کودکی بیش نبودم. البته حسرت نمی خورم چون بعد از آن پیر بزرگ سایه ولی و امامی دیگر بر سر این ملت ماند خدایا خودت خوب می دانی که از همان نوجوانی عشق به ولایت در من زنده شد که البته از شیعه اثنی عشری غیر از این مقبول نیست که البته خانواده ام بخصوص برادران بزرگترم در انتخاب این واقعیت بی تأثیر نبودند که انشاءالله هم من و هم آنان تا آخر عهد نشکنیم و ثابت قدم باشیم.
خدایا دعا می کنم که مرگ من فایده ای برای خلق خودت و دین خودت داشته باشد که خود آن را شهادت نامیده ای و شهادت من رو به دشمن و قاتلان من از شقی ترین و ظالم ترین دشمنان تو باشد، ملیت و دین ظاهر آنها برایم فرقی ندارد، مهم این است که در مقابل دشمنان تو شهید بشوم . خدایا مرگ مرا حادثه ای طبیعی قرار نده، خدای مرگ مرا شرافتمندانه و جوانمردانه قرار بده . خدایا کمکم کن که قبل از شهادت سهمی در انتقام ظلمی که در حق محمد و آل او شد داشته باشم و خدایا تمام دغدغه های من را خودت می دانی، رحمت و عنایت را از این ملت و این حکومت و این رهبر کم نکن.
و اما ملت عزیزم:
ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد. ملت عزیزم ای آزاده ترین ملت مبادا لحظه ای شک و تردید کنید که شک و تردید برای شما مصائب و مشکلاتی ایجاد می کند. اگر امروز نزد خدا و اولیای خدا آبروئی دارید، از یقین و ایمانتان است.
ملت عزیز ولایت و شهداء را فراموش نکنید که فراموشی این ثروتها برای شما اسارت و ذلت می آورد. ولایت گوهری است که با داشتن آن تمام گوهرها را در پیش خود دارید و خودتان خوب می شناسید، که در ادعا خدا و پیامبر دارند ولی در ذلت هستند می دانید چرا؟ چون ولایت ندارند واقعا که مکمل بعثت جهاد بود و مکمل جهاد غدیر بود و اگر غدیر نبود بعثت هم نمی ماند. ای ملت آزاده به گوشه کنار خود نگاهی بیندازید ببینید چه خبر است. از آمریکا گرفته تا اروپا و آسیا و آفریقا جایگاه خود را ببنید که هر چه دارید از این انقلاب است. اهداف انقلاب را فراموش نکنید ولایت را تنها نگذارید که اگر نبود مبارزه شهدا با هوای نفس آزادی بدست نمی آمد.
به مدیران و خدمتگزاران نظام می گویم نگاه خمینی و خامنه ای به راه شماست مبادا لحظه ای از یاد خدا و ملت غافل شویم. مبادا خود را از فرهنگ جهاد و شهادت جدا کنید. مبادا بین شما و خانواده شهداء فاصله ای بیفتد مبادا از آنهائی باشید که بخاطر عملتان در زمان ظهور جزء دشمنان حضرت حجت(عج) باشید. مبادا در خانه ای محکم و مستحکم زندگی کنید و در گوشه ای دیگر از شهر خانه های خشتی و سست در مقابل تندبادهای زندگی وجود داشته باشد و مبادا کم کاری شما دچار زجر و سختی شود که در این صورت وای بر شما باد و پیام آخر به کارگزاران و مدیران و مدیران نظام، نکند لحظه ای در ولایت شک کنید و حضرت امام خامنه ای را تنها بگذارید که هر چه داریم از ولایت است.
و اما خانواده عزیزم:
پدر و مادرم لحظه ای بعد از شهادت من به خود سختی راه ندهید که با آشنایی که از شما دارم انشاءالله هیچ سختی ندارید، پدر و مادرم در این مدت 20 و چند ساله که در کنار شما بوده ام برای شما بسیار زحمت و سختی داشتم مرا حلال کنید. اگر کوتاهی کردم اگر بی احترامی کردم از خدا طلب عفو و بخشش دارم با تمام وجود شما را دوست داشتم ولی شاید به روی خود نمی توانستم بیاورم. مبادا بخاطر شهادت من ادعای سهم و سهم خواهی کنید که شما حقیقتا حق الله را بجا آورده اید و اجر شما ابدی و جاودانی است و مبارک باد بر شما ای کاش می شد در لحظه ی جان کندن بوسه ای بر زیر پای شما می زدم ولی نمی دانم در کجا و چطور به شهادت خواهم رسید که امیدوارم در دل خاک دشمن به شهادت برسم چون اگر در خانه خود شهید بشوم احتمالا نشانه آن است که از ضعف ما دشمن به ما احاطه داشته است که انشاءالله این چنین نیست . پدر و مادر و خانواده عزیزم انقلاب و ولایت را از یاد مبرید که انتظار خدا از شما بیشتراست چون شما خودتان صاحب این انقلاب هستید ، شما بخصوص برادرانم از این به بعد باید بیشتر مراقب خود باشید به واسطه خانواده شهید بودن . نظراتتان، اعمال شما، رای شما زیر ذره بین دوست و دشمن است مبادا با رای خود شیطان را خوشحال کنید. شما را می شناسم برادرانی هستید پیرو ولایت و مطیع رهبر و این روحیه را هر چه بیشتر تقویت کنید تو را به خدا از انقلاب و ملت سهم خواهی نکنید. مواظب فرزندان و اولاد خود باشید که خدایی ناکرده با آبروی شما بازی نکنند. فرزندانی مومن و باتقوا برای انقلاب مهدی(عج) تربیت کنید و دین خود را به انقلاب و اسلام ادا کنید.
خواهران عزیزم ، ای ارزشهای عزیز خانوادگی، ای وارثان حضرت فاطمه (س) از باب عزیز بودنتان جملاتی کوتاه برای شما می نویسم. از شما خواهش می کنم نماینده ای برای من باشید توجه بیشتری از جانب دوست و دشمن به شماست . پس مواظب باشید بازی روزگار شما را پیش خدا شرمگین نکند. دوباره می گویم اسلام، انقلاب و ولایت را فراموش نکنید که آبروی همه ما در گروی همین هاست و چه زیباست سیاهی چادر شما. نمی دانم این چه حسی بود که چادر شما به من می داد اما می دانم که با دیدن آن امید، قوت قلب و آبرو می گرفتم باور کنید چادر شما نعمت است، قدر این نعمت را بدانید که به برکت مجاهدت حضرت زهرا(س) بدست آمده است. امیدوارم که هرگز رنگ سیاه چادر شما کم رنگ و پریده نشود و خدا نکند که روزی حجاب شما کم رنگ و کم اهمیت شود که اگر خدائی ناخواسته اینچنین شود اصلا دوست نمی دارم به ملاقات من سر مزار بیائید. و شما را قسم به خدا و امام که با عفت خود مایه سربلندی خانواده مان شوید و یادتان نرود که یکی از بزرگترین وظایف یک زن مسلمان تربیت فرزندانی خوب و مؤمن است برای مملکت پس از وظیفه اصلی خودتان باز نمانید که جامعه ما نیاز به تربیت صحیح دارد و به شما خانواده عزیزم می گویم که بعد از شهادت من دارائی که از من بجا ماند مقداری از آن را بیاد لب تشنه حضرت ابا عبدالله و لب تشنه خودم هنگام شهادت آبسردکن تهیه کنید و در نقاط شلوغ نصب کنید تا خیل رهگذران بنوشند.

شهید حجت الله رحیمی متولد 1368/12/24در شهر باغملک دیده به جهان گشود و در سن 9 سالگی به عضویت پایگاه مقاومت بسیج سیدالشهدا باغملک درآمد وی از سال 1380در سطح مساجد وهیئت های شهرستان مداحی می کرد ودر سال 1385 هیئت خانگی نورالائمه را با هدف گسترش فرهنگ معنوی اهل بیت عصمت و طهارت راه اندازی نمود همزمان با راه اندازی این هیئت استقبال کننده از کاروان های راهیان نور چند سالی است که در منطقه جنوب فعالیت داشته است وی دانشجوی رشته کامپیوتر بوده ودر سال 1390به عنوان فرمانده پایگاه بسیج دانشجوئی دانشگاه آزاد اسلامی باغملک منصوب گردید.
شهید حجت الله رحیمی در حالیکه تنها 7 روز تا تولد 22 سالگی اش باقی مانده بود درساعت 10صبح مورخه 390/12/18درشهرستان خرمشهر پادگان دژ دعوت حق را لبیک گفت وبه فوز عظیم شهادت نائل آمد.
وی درطول مدت زندگی از همان کودکی عاشق اسلام،اهل بیت،وشهدای دفاع مقدس بود شهید حجت الله رحیمی را می توان به حق از جوانان نسل سوم انقلاب که شیفته امام و مقام معظم رهبری بوده اند نامید.وی عاشق مقام معظم رهبری بود ودر عمل این را به اثبات رساند وی در فتنه سال1388با مدیحه سرائی و شعرهای خود در سطح استان خوزستان نقش فعالی در بصیرت افزائی به مردم داشت. شهید حجت الله رحیمی بارها آرزوی شهادت را طلب می نمود و بر این اساس در سال 1387 اتاق خود را تبدیل به حجره شهدا نمود، دست نوشته ها و مطالب نوشتاری وی حاکی از آن است که وی بارها آرزوی شهادت را طلب نموده بود وی بر همین اساس وصیت نامه عاشقانه و سراسر معنوی خود که حاکی از روح بلندش بود را به رشته تحریر در آورد.
همچنین وی در بین دوستان و نزدیکانش به شهید ابراهیم همت، نسل جدید معروف بودند.
**************************
وصیت نامه شهید حجت الله رحیمی:
بسم رب الشهداء والصدیقین
هر کس که پیمان ولا دارد بیاید هر کس هوای کربلا دارد بیاید
(فان مع العسر یسرا ، ان مع العسر یسرا )
(پروردگارا تو خود گواهی بر من چه میگذرد.)
بارالها !...
خدایا ! دوری خانه ، پدر ، مادر ،برادر و خواهر را
خدایا ! بی خوابی های فراوارن را
خدایا ! دنیا و خواری هایش و همه چیز خوب و بدش را تحمل میکنم ولی دوری تو را یک لحظه تحمل نخواهم کرد.
خدایا ! تو را سپاس میگزارم که این بار سعادت را نصیبم کردی تا در راه خودت و اهل بیتت و شهدای خالصت حضور داشته باشم و آرزو دارم خالصانه از من بپذیری .
خدایا ! چشم طمع به بهشت تو نیز ندارم ، زیرا عبادت هایم را برای این به درگاهت میکنم که تو را لایق عبادت می دانم ، و تو را عادل میدانم و می دانم که تنها بودن در جوار تو سعادت حضور در قیامت توست که انسان را سعادتمند میکند .
خدایا ! سالها و ماه هاست که به دنبال دست یافتن به وصال خویش شهر ها و آبادی ها و کوه ها و دشت ها و بیابانها را پشت سر گذاشته ام ولی هنوز خود را نشناخته ام .
با کاروانی از دوستان و عزیزان حرکت کردم ، در هر مسیری ، بر سر هر کوی و برزنی یکی یکی ، از عاشقان و مخلصان تو جدا گشتم. یک یکشان به سوی تو پرواز کردند و شهد شهادت را نوشیدند و این من بودم که از قافله جامانده ام. همیشه به یاد شهدا شال عزا بر گردن نهادم و همیشه در این فکر بودم که چگونه میتوان عاشق شد ، عاشق الله ، شیفته الله تا مرا جز انصار حسین قرار بدهی و درجه رفیع شهادت را نثارم کنی.
آری خدای مهربان ، این بار نیز دنبال رسیدن به وصال خویش حرکت کردم ، شاید به ارزوی خویش دست یابم.
خدایا ! وقتی اسلام و انقلاب در خطر باشد دیگر این سینه را نمیخواهم.
خدایا ! مکش این چراغ افروخته را و مسوز این سوخته را و مران این بنده ی آموخته را
معشوقا ! اگر بپرسی حجت ندارم ، اگر بسنجی بضاعت و اگر بسوزانی طاقت ...
معبود من ! اگر مرا به جرم بگیری تو را به کرم بگیرم و حاشا که کرم تو از جرم من بیشتر است .
الهی ! اگر با تو دوستی نکردم ، دشمنی هم نکردم . گریخته بودم ، تا تو مراخواندی و بر خوان خود نشاندی .
خدایا ! عاشق در برابر معشوق آن حد عشق میورزد تا که بمیرد ، من هم آنقدر عاشق تو هستم که میخواهم در راه تو ، تکه تکه شوم.
خدایا ! مرا به صراط شهدا و صراط امام ثابت بدار تا شرمنده آنها نشوم و با روی سفید به دیدارشان بیایم.
خدایا ! در این سرزمین مقدس و خونین سوگند میخورم که تا آخرین نفس پیرو راه امام و شهدای عزیزم باشم .
خدایا ! من رضای تو را و لقای تو را بر خوشی دنیا ترجیح میدهم .
خدایا ! اجر و مزد مارا در جوارت به ما عنایت کن .
بارالها ! هیچ در خودم لیاقت وصل به لقای تورا نمیبینم ، ولی امیدم به عفو و بخشش توست .
خدایا ! از جمع یاران جدایم مکن و در مقابل شهدا شرمنده ام مساز ، زیرا به عشق شهادت به درب خانه ات می آیم.
پروردگارا ! تو خود گفتی هر که عاشق من باشد ، عاشقش خواهم بود و هر که را عاشق باشم شهیدش میکنم ، و خون بهای شهادتش را نیز خود خواهم پرداخت . خدایا ! من عاشق توام ، پس خون بهایم را که شهادت است به من پرداخت کن
محبوب من ! شهادت را نه برای فرار از مسئولیت اجتماعی ، و نه برای راحتی شخصی میخواهم ؛ بلکه از آنجا که شهادت در راس قله کمالات است و بدون کسب کمالات ، شهادت میسر نمی شود ، میخواهم و خوشا به حال انان که با شهادت رفته اند.
بارالها ، جندالله را که با سوگند به ثارالله در سنگر روح الله برای شکست عدوالله و استقرار حزب الله زمینه ساز حکومت جهانی بقیه الله گردیده حمایت فرما!
ای سید و مولای من ! بگذار این دیدگان دیگر نبینند ، بس است هر چه دیده اند . بگذار این گوش ها دیگر نشنوند ، بس است هر چه شنیده اند، بگذار این دست و پاها دیگر حرکت نکنند ، بس است هرچه جنبیده اند.
خدایا ! دوست دارم تنهای تنهای بیایم ، دور از هر کثرتی ؛ دوست دارم گمنام گمنام بیایم ، دور از هر هویتی .
خدایا ! اگر بگویی لیاقت نداری خواهم گفت : لیاقت کدام یک از الطاف تورا داشته ام .
یا سیدی و مولای ! ابراهیم را گفتی که عزیزترین فرزندش را قربانی کند ، و او اسماعیل را محیا کرد ، هنگامی که پدر کارد را نزدیک گلوی فرزندش آورد ، ندا آمد دست نگهدار ، ابراهیم آزمایش خود را داد ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود .. زمان زیادی گذشت که عزیزترین فرزند آدم در راه خدا قربانی شد و آن هم حسین ابن علی (ع) بود...
پروردگارا ! قلبم مالامال عشق تو است و از شوق عشق تو و به حسین تو می تپد .
جانا ! جان ناقابلم که امانت توست را بپذیر و از خطاهایم درگذر که من فراق تو و طاقت و تحمل عذاب تورا ندارم.
بارالها ! من همان بنده ای هستم که سالها در گمراهی به سر برده و عصیان اوامر تو را کرده ام ، اما اینک معترفم به گناهانم و اقرار می کنم به اینکه در اشتباه بوده ام ، پس از گناهانم درگذر و توفیق لقایت را که نصیب شهدای راهت میکنی نصیب من هم کن.
بارالها ! تو را شکر میگویم که به من آگاهی بخشیدی تا اینکه بدانم کیستم و از کجایم و به کجا می روم.
خدایا ، در شهادت چه لذتی است که مخلصان تو به دنبال آن اشک شوق میریزند و این گونه شتابان اند.
خدایا ! هدایتم کن ، زیرا میدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.
خدایا ! هدایتم کن تا ظلم نکنم ، زیرا میدانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا ! نگذار دروغ بگویم ، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.
خدایا ! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم ، زیرا تهمت ، خیانت ظالمانه ای است.
خدایا ! ارشادم کن که بی انصافی نکنم ، زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد.
خدایا ! معرفتمان ده که بس بی معرفتیم.
صبرمان ده که بسیار عجولیم.
بصیرتمان ده که ببینیم انچه نادیدنی است.
کورمان کن که نبایسته ها را نبینیم و جز تو منظر نظر نباشد.
بینشی عطا کن که اهل ثمر شویم.
و فکری ببخش تا به عظمتت پی ببریم و معرفتی یابیم.
دستی ببخش تا دستگیر باشد ، و جز تو به سوی کسی دراز نشود.
قدمی عطا کن که در راه تو بپیماید.
و قدرتی که در خدمت تو باشد.
پیامبر گرامی اسلام: هر کس صادقانه آرزوی شهادت کند ، خداوند به او ثواب آن را عطا خواهد کرد ، هر چند به شهادت نرسد.
راه کاروان عشق از میان تاریخ میگذرد و هر کس در هر زمان بدین صلا لبیک گوید از ملازمان کاروان کربلاست.
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو ببین باقی است روی لحظه هایم رد پای تو
خادم الشهداء : کربلایی حجت الله رحیمی


الله اکبر
اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علیاً ولی الله
خداوندا فقط میخواهم شهید شوم شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت میخواهم كه از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه كس هستی و قادر توانایی، ای خداوند كریم و رحیم و بخشنده، تو كرمی كن، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده. با تمام وجود درك كردم عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق.
نمیدانم چه باید كرد، فقط میدانم زندگی در این دنیا بسیار سخت میباشد. واقعاً جایی برای خودم نمییابم هر موقع آماده میشوم چند كلمهای بنویسم، آنقدر حرف دارم كه نمیدانم كدام را بنویسم، از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی زندگی دنیایی، از درد دست خالی بودن برای فردای آن دنیا، هزاران هزار حرف دیگر، كه در یك كلام، اگر نبود امید به حضرت حق، واقعاً چه باید میكردیم. اگر سخت است، خدا را داریم اگر در سپاه هستیم، خدا را داریم اگر درد دوری از شهدای عزیز را داریم، خدا داریم. ای خدای شهدا، ای خدای حسین، ای خدای فاطمه زهرا(س)، بندگی خود را عطا بفرما و در راه خودت شهیدم كن، ای خدا یا رب العالمین.
راستی چه بگویم، سینهام از دوری دوستان سفر كرده از درد دیگر تحمل ندارد. خداوندا تو كمك كن. چه كنم فقط و فقط به امید و لطف حضرت تو امیدوار هستم. خداوندا خود میدانم بد بودم و چه كردم كه از كاروان دوستان شهیدم عقب ماندهام و دوران سخت را باید تحمل كنم. ای خدای كریم، ای خدای عزیز و ای رحیم و كریم، تو كمك كن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم.
گرچه بدم ولی خدا تو رحم كن و كمك كن. بدی مرا میبینی، دوست دارم بنده باشم، بندگیام را ببین. ای خدای بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا میكنم، از روی سركشی نیست. بلكه از روی نادانی میباشد. خداوندا من بسیار در سختی هستم، چون هر چه فكر میكنم، میبینم چه چیز خوب و چه رحمت بزرگی از دست دادم. ولی خدای كریم، باز امید به لطف و بزرگی تو دارم. خداوندا تو توانایی. ای حضرت حق، خودت دستم را بگیر، نجاتم بده از دوری شهدا، كار خوب نكردن، بندهی خوب نبود،... دیگر...
حضرت حق، امید تو اگر نبود پس چه؟ آیا من هم در آن صف بودم. ولی چه روزهای خوشی بود وقتی به عكس نگاه میكنم. از درد سختی كه تمام وجودم را میگیرد دیگر تحمل دیدن را ندارم. دوران لطف بیمنتهای حضرت حق، وای من بودم نفهمیدم، وای من هستم كه باید سختی دوران را طی كنم. الله اكبر خداوندا خودت كمك كن خداوندا تو را به خون شهدای عزیز و همه بندگان خوبت قسم میدهم، شهادت را در همین دوران نصیب بفرمایید و توفیقام بده هر چه زودتر به دوستان شهیدم برسم، انشاء الله تعالی.
منزل ظهر جمعه 6/4/82
بــه پایان آمد این دفتر حكایت همچنان باقی است
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته یعقوب آذر آبادی حق
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خدا و براي خدا، در راه خدا اين وصيتنامه را مينويسم تا حجت باشد به آنكه بعد از من نگويند نا آگاه بود و نادان و بي هدف ، بلكه من زندگي ز حسين آموختم كه فرمود: مرگ با عزت به از زندگي با ذلت است .
بار خدايا بنده اي هستم گناهكار و روسياه و شرمسار و در خود لياقت شهيد شدن را نمي بينم مگر آنكه تو خود بر من رحم كني و عنايت به من بنمائي شربت شهادت را ، خداوندا ، امروز نائب امام زمان با دم مسيحائي خود به ما ارزش انسان بودن و انسان شدن مي آموزد و روز امتحان است و اگر لحظهاي درنگ كنيم فرصت از دست رفته ، پس ما را ياري بفرما و راهنمايمان باش و از لغزشهاي نگاهمان دار تا به صراط مستقيم هدايت شويم ، اي مسلمانان جهان امروز تمامي كفر به سركردگي امريكا با تمام قوا در مقابل اسلام صف كشيده و اسلام و انقلاب اسلامي امروز به خون و جان ما نياز دارد تا ريشه اش محكم شود و اگر ما در اين امر قصور كنيم فرداي تاريخ هم در مقابل خدا و رسول خدا و هم نسل آينده مسئول خواهيم بود و جوابگو، و بر ماست كه به نداي « هل من ناصر ينصرني » امام عزيزمان لبيك گفته و به ياري او بشتابيم كه ياري او ياري اسلام و پيامبر است، « ان تنصرالله ينصركم و يثبّت اقدامكم » و اگر ياري كنيم خدا را ، خواهد نمود ما را در رسيدن به مقام والاي انسانيت ، و راهنمايي خواهند نمود ما را در رسيدن به هدف نهائي .
امروز اين سعادت به من دست داده تا به كربلاي ايران جايگاه عاشقان خدا قرارگاه سرداران رسول گرامي و پويندگان راه علي و پيروان حسين و سربازان امام زمان (عج) و ياوران رهبر عزيز خميني كبير و راهيان شهادت و براي رسيدن به اين مكان چه انتظارها كشيدهام خدا ميداند و با آگاهي كامل و با عشق به الله به اين راه آمدهام تا براي رضاي او جهاد كنم و اگر سعادت پيدا كردم به ديدار خدا بروم و از اين تن خاكي عروج كنم و به خدا برسم ، و شما پدر و مادرم اگر من شهيد شدم غم مداريد چون من يك شهيدم و هرگز نميميرم و پيش معبودم روزي به من داده خواهد شد . ثانياً من امانتي بيش در پيش شما نبودم و شاد باشيد كه چه خوب دين خود را ادا كرديد و از اينكه در تربيت من خيلي زحمت كشيديد و من خيلي به شما اذيت كردهام حلاليت مي طلبم و ميخواهم كه در مرگ من زياد گريه نكنيد كه هم اجر من كم ميشود و هم ثواب شما . بلكه به خاطر خدا گريه كنيد و از ترس روز قيامت . برادران و خواهرم از اينكه خيلي شما را ناراحت كردهام و زحمات زيادي بخاطر من متحمل شدهايد اميدوارم مرا ببخشيد و تقاضا دارم از دامن امام دست برنداريد و اسلام را بوسيله فرد نشناسيد بلكه افراد را با معيارهاي اسلامي بشناسيد و از شما ميخواهم كه نگذاريد اسلحه من زمين بيافتد بلكه هر تكتك شما يك پاسدار براي اسلام باشيد . انشاءالله
دوستان و برادرانم ، از همه عاجزانه حلاليّت مي طلبم و تقاضا مي كنم امام عزيز را تنها نگذاريدو به جان او دعا كنيد تا ظهور آقا امام زمان (عج) و در راه پياده شدن احكام و قوانين اسلام تا جايي كه ميتوانيد تلاش كنيد . همه شما را به خدا ميسپارم .
17/2/61 مرتضي ياغچيان
بسم الله الرحمن الرحیم
می خواهم خامه قلم را به سینه کاغذ آشنا کنم و نقشی از رخ آن زیبا را به این سینه سفید منقش کنم امّا قلم را توانایی این کار نیست،کاغذ را تحمل این نقش نیست.می خواهم امواج خروشان احساس را به مهار(عقل)در زندان تن محبوس کنم.امّا عقل را توان به بند کشیدن دل نیست.تن را قدرت نگهداشتن روح نیست.چشمانم را می بندم می خواهم تصویری از آن جمال رعنای یار را در ذهن تصوّر کنم.
امّا تصویر آن جمال زیبا را کسی قادر به تصوّر نیست.می خواهم مرغ اندیشه را از پرواز در آسمان سرخ رنگ عشق باز دارم امّا او را هیچ قیدی قادر به مقیّد ساختن نیست.
این آسمان خونین را از طیران این مرغ باز داشتن ثواب نیست.قلم را دوباره به چرخش وا می دارم.امواج خیره سر احساس به ساحل اطمینان هجوم می آورند آن یار رعنا تمام قد عشق را به تماشا ایستاده است.
مرغ اندیشه به پرواز خویش ادامه می دهد کاغذ از سیاهی قلم نقش می پذیرد دل زبان گشوده که:ای نازنین دلبر تو مرا همچو شبنم صبحگاهی پاک خواسته بودی و من روسیاه از نوک پا تا فرق سر به گناه آلوده گشتیم.پس مرا ببخش.
ای دوست،تو از من خواسته بودی به عهد وفا کنم و به سویت بشتابم و من همان شاکر نادانی هستم پس مرا ببخش.ولی بدان من نیز روزی پاک بودم قلبم هنوز از زنگار پاک بود.چشمانم هنوز بر رخی نگاه نکرده بود.دستانم هنوز به ناپاکی آلوده نشده بود.
وجودم پاک بود،عقلم پاک بود،(آه ای زیبای زیبایان)چه کنم نفس بر من غالب شد و تو خود حال مرا می بینی،شیطان را به دوستــی برگزیدم و تو روزگــارم را می بینی ولـــی هرگــز از روی طغیان سر از فرمانت نپیچیده ام،هرگز از روی عمد بر خلاف دوستی ام عمل نکرده ام.هرگز!
خود می دانی حتّی آن هنگام که طعم گناه از دهانم زایل نگشته بود فکر تو آن را تلخ می کرد که هرگز گناه لذّت نداشته است خود می دانی همواره پشیمان بوده ام ولی چه کنم که وجود کثیفم را شیطان مسلّط شده است.
هر گاه خواسته بود سیلی به رخ شیطان زنم این نفس جلویم را گرفته بود.آری خود می دانی روزگاری پاکترین
و صادق ترین بودم.شبها به لبخندی می خوابیدم و صبح ها به لبخندی دیگر بیدار می شدم شب و روزم با تو می گذشت و حالا،رانده از هر جا،مانده از هر چیز،پشیمان از هر کار به درگاهت آمده ام،می گفتند تو به این سرزمین آشنایی.در اینجا دوستان زیادی داری.می گفتند به اینجا نظری داری و من سر از پا نشناخته به اینجا آمده ام شتاب داشتم تا به اینجا برسم.
پا برهنه،جامه دریده،چشم گریان،با تنی ریش به اینجا رسیده ام.چشمانم کم سو گشته اند،پاهایم مجروح است.دلم پریشان است،آیا تو مرا خواهی پذیرفت؟آیا برای دیدنت حالی جز این می خواهی؟آیا برای وصالت مهریه ای بالاتر از این خواستاری؟پس کی بر من ناتوان نظر خواهی افکند.
صفحه اول اين وصيت نامه بدست نيامده است
ما ترس از شهادت نداريم و اين تنها آرزوى ماست در اين جبهه ها خداوند را مشاهده مى كنيم كه چگونه ملتمسانه به كمك رزمندگان اسلام مى شتابد و آنها را نصرت مى دهد و به مصداق آيه شريفه كه مى فرمايد كم من فئة قليله غلبت فئة كثيرة را مى بينيم كه تعداد محدود لشكريان سپاه اعم از سپاه و ارتش و نيروهاى مردمى بر تعداد كثيرى از نيروهاى دشمن غلبه مى نمايد بياد دارم در عمليات بازى دراز در قسمتى از عمليات مقداد ما 6 نفر بوديم و بر 300 نفر غلبه پيدا نموديم .
در جبهه ها چنان روحيه ايمان و ايثار مفهوم پيدا ميكند كه گويى اصلا قابل تصور نيست هنگاميكه در قسمتى از عمليات صحبت از داوطلب شهادت مى شود دعوا بين برادران مى افتد اينها ارزشهايى است كه ملت ا. . . ارزانى بشريت داشته است حقير بزرگترين افتخار خودم را عبوديت به در گاه احديت مى دانم .
مى خواهم بگويم اى عازمان و اى عاشقان لقاء الله اى مخلصين اخلاق و اى كسانى كه مشغول رياضت كشيدن جهت نزديكى به درگاه خدا هستيد بياييد تا ببينيد در جبهه ها چگونه برادران شما به آن درجه از نزديكى به درگاه خداوند رسيده اند كه نوجوان تازه داماد پس از 3 ساعت كه از عروسيش ميگذرد در جبهه حاضر مى شود آخر در كدامين مكتب چنين ارزشهايى را سراغ داريد خدا را شاهد مى گيريم هنگامى كه در 14 شهريور 1360 در سر پل ذهاب بواسطه اصابت گلوله تانك زخمى شده بودم خون زيادى از بدنم رفته بود وقتى به كمك الهى نجات پيدا كردم در بيمارستان زجر زيادى مى بردم آنگونه كه شايد قابل تصور نباشد بطوريكه در يك شب ده عدد واليوم 10 به من تزريق شد تا كمى آرام گرفتم اما هنگامى كه درد مى كشيدم در عين زجر بدنى از لحاظ معنوى و روحى لذت مى بردم حس مى كردم كه بار دوشم سبك مى شود و هنگامى كه شخص پرستار مراقب من به مسخره مى گفت چرا اين كارها را كردى و خودت را به اين روز انداختى به خمينى بگو تا بيايد درستت كند به او گفتم خدا خودش درست مى كنه و همينطور هم شد . وا... قسم وقتى كمى از فشار كارم كم مى شود در خود احساس ضعف و كوچكى مى كنم . آخر ميدانيد اى امت شهيد پرور ايران امروز در شرايطى هستم كه لحظه اى غفلت خيانت به اسلام و قرآن است بايد با هم براى خدا تا آنجا كه در توان داريم كوشش كنيم امروز تمام مزدوران و طاغوتيان به مقابله با انقلاب عزيز اسلامى پرداخته اند در راس آن به تعبير امام شيطان بزرگ آمريكا و به دنبال او تمامى وابستگان ديگرش پس از خدا غافل نشويد كه پشيمانى سودى ندارد و ما بايد به تعبير امام تكليف را عمل كنيم اگر توانستيم پيروز مى شويم و اگر كشته هم بشويم شهيد هستيم و اين نيز خود پيروزى است . پس ما نبايد نگرانى داشته باشيم اين منافقان از خدا بى خبر بايد بدانند كه ملت آنها را شناخته است اكنون كه ملت در جبهه ها حاضر شده است شمابيشتر ملت بيگناه را ترور مى كنيد شما نامردان تاريخ هستيد كه روى تمامى جباران تاريخ را از يزيد بن معاويه گرفته تا به هيتلر سفيد كرده ايد شرمتان باد اى خود فروختگان به اجنبى آخر چگونه حاضر مى شويد از كودكان شيرخوار گرفته تا روحانيون معظم و جان بر كف اين راهيان راه ا... را ترور نماييد . اين امت بايد بداند از بزرگترين خطراتى كه انقلاب را تهديد مى كند آفت نفوذ خطوط انحرافى در خط اصلى انقلاب يعنى همانا خط امام است پس خط امام را دنبال كنيد و امام را تنها نگذاريد كه نمى گذاريد شما امت مسلمان ايران در تاريخ جهان نمونه هستيد شما فرزندانى تربيت نموده ايد كه شهادت را بالاترين سعادت خود مى شمارند و فقط روى پشتوانه الهى حساب مى كنيد و شكست در راه چنين حركتى مفهومى ندارد خدا را شكر مى كنم كه نعمت زجر كشيدن در راهش را نصيبم نمود خدا را شكر مى كنم كه نعمت شركت در عمليات بمنظور روشن كردن سرزمينهاى سرد و بيروح گشته از وجود صداميان به نور خدايى نصيبم شد و از خدا مى خواهم كه شهادت در راهش را نصيبم فرمايد و آنگاه كه به مشيت الهى از اين دنياى فانى رفتم در زمره شهدا به حساب مى آيم و از خدا مى خواهم كه مرا به حال خود وا مگذارد كه بنده اى حقير و زبون هستم و به درگاه كسى غير از تو نميتوانم رو بياورم اللهم الرزقنا شهاده فى سبيلك
و اما پدر و مادرم
از وجود داشتن چنين پدر و مادرى بر خود مى بالم كه افتخارش بر پايه نماز و روزه و خلاصه دستورات الهى است . پدرم ! هنگامى كه بياد مى آورم در سنين كودكى صداى فرياد شما در سحر بمنظور نماز در گوشم مى پيچيد كه محسن نمازت قضا نشود . امروز هم همچون نوايى دلنشين در گوشم طنين مى افكند و شكر نعمت خداى را مى نمايم سفارش مى كنم همانگونه كه تا به حال عمل كرده ايد به يارى امام بشتابيد و او را تنها نگذاريد .
و در آخر برادران و خواهرانم
به اميد اينكه انقلاب حركتى است بمنظور اثبات حق و اين مسئوليت بر گردن همگى ماست دستورات الهى را فراگيريد و در عمل نيز آنها را بكارگيريد . بخصوص عبدالرضا و محمود و حميده شما فرزندان انقلاب هستيد من هر چه باشد مدت زيادى از سنم در زمان طاغوت گذشته است اما شما امروز نعمت حكومت اسلامى بر خور داريد و اين بزرگترين موهبتى است كه خداوند به شما ارزانى داشته است قدر آنرا بدانيد و شكر نعمتش را بجا آوريد .
در آخر مى خواهم كه 14 روز روزه و سه ماه نماز قضا برايم بجا آوريد و راجع به آنچه كه دارايى من محسوب مى شود آنطور كه پدرم تصميم بگيرد اجرا شود منتهى سعى شود اين مقدار محدودى كه دارم در جهت كمك به جنگ و امور اسلام اختصاص داده شوددر ضمن اگر نتوانستيد جنازه ام را به عقب بياوريد آنرا به روى مينهاى دشمن بيندازيد تا اقلا جنازه من كمكى به اسلام كرده باشد . انشاءالله
و من الله التوفيق
26/12/1360 ساعت يازده شب جبهه بلد - دزفول
بسم رب الشهدا و الصديقين السلام عليک يا اباعبدالله و عليالارواح التي حلت بفنائک عليک مني سلامالله ابداً ما بقيت و بقياليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتکم، السلام علي الحسين و علي عليبنالحسين و ....... با سلام و درود به رهبر کبير انقلاب اسلامي ايران و تمامي شهداي اسلام و امت شهيدپرور ايران و با سلام به خانواده محترم و درود و رحمت به روح پدر و مادرم. شهادت يعني انتقال يافتن از زندگي مادي به زندگي معنوي و الهي و شهادت در مکتب اسلام يک مسأله انتخابي است که انسان کامل با تمام آگاهي آن را انتخاب ميکند و با شهادت خويش شمع راه انسانهاي پاک و نوراني ميشود و من با انتخاب آگاهانه راه شهيدان را تا رسيدن به ساحل سعادت ادامه خواهم داد. نظر به اينکه اگر لياقت شهادت داشته باشم بنابراين من راهم را انتخاب کردم اميدوارم که شما هم دست خط مرا (ولايت فقيه و برگزيدن راه شهادت) را انتخاب کنيد.برادران در زماني که اسلام در خطر است همانطوريکه امام عزيز قلب تپنده امت فرمود : به کسانيکه توانايي داشته باشند واجب ميشود که براي پاسداري از حريم اسلام و قرآن به مقابله با دشمن برخيزند و مواظب باشيد که اين جنايتکاران هر روز براي نابودي جمهوري اسلامي ايران نقشه ميکشند اما شما همانطوريکه تا به حال نقشه آنها را با اتکال به الله نقش بر آب کرديد حالا هم هوشيار باشيد که انشاالله کاري از دستشان ساخته نيست اما نگذاريد ريشه بگيرند و چند جمله از جملات گهربار امام امت و مسئولين کشور که ميفرمايند بايد فراموش نکنيم که در جنگ با آمريکا هستيم و ما متکي به خدا هستيم و با اتکال به خدا از هيچ ابرقدرتي ترسي نداريم و ما مثل امام حسين (ع) در جنگ وارد شويم و مثل حسين (ع) بايد به شهادت برسيم و تا آنجايي در خاک عراق پيش ميرويم که خواستههايمان را بگيريم و هرگز زير بار ذلت نخواهيم رفت. هيهات من الذله. در آخر از رزمندگان ميخواهم که جبهه را گرم نگاه داشته و گوش به فرمان رهبر و تا آخرين نفس استقامت کنيد که الان استقامت لازم است. در آخر وصاياي شخصي من..... وسايل ارتباط نظامي من از قبيل لباس و غيره را بعد از شهادتم کسي که از خانواده به منطقه ميروم استفاده کند در غير اين صورت به مراکز سپاه تحويل دهيد مقدار پولي هست براي کفن و دفن که انشاالله لازم نميشود چون آرزويم اين است که در صحنه نبرد تکه تکه شوم تا در روز قيامت در پيش سالار شهيدان اباعبدالله و ساير شهدا سرافکنده نباشم..... درمراسم عزاداري من روضه بيبي حضرت زهرا (س) خوانده شود چون من از داشتن مادر و پدر محروم بودهام در آخر از همه خواهران و برادران و آشنايان ميخواهم که اگر از من بدي ديدهاند حلال کنند برادران از استغفار و دعا دور نشويد (دعاي کميل و نماز جمعه) که بهترين درمان براي تمکين دردها است..... امام را تنها نگذاريد که او حسين زمان است و هرکس او را تنها گذاشته امام زمان را تنها گذاشته است .

" وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ " بقره 207
بعضي از مردم جان خود را به خاطر خشنودي خدا ميفروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
" مرگ عادت ما و شهادت کرامت ما " امام زین العابدین علیه السلام
با سلام به خدمت امام زمان (عج) و با سلام به امام امت و امت شهید پرور ایران و با درود به روان پاک شهدای در راه اسلام ، وصیت نامه ام را آغاز میکنم :
خداوند در قرآن میفرمایند : بعضی از مردانند که از جان خود در راه رضای خدا درگذرند و خدا دوستدار چنین بندگانی است .
خداوندا از تو می خواهم که مرا در زمره چنین بندگانی قرار دهی و از گناهان بزرگی که مرتکب شده ام به لطف و کرم خود در گذری و این لیاقت را به من بدهی که در راه تو کشته شوم .
و اگر من در بین شهدا بودم برایم دعا کنید که شهادتم موجب رضای خداوند قرار بگیرد .
و اما وصیت من به شما پدر و مادر مهربان این است که مرا حلال کنید از اینکه شما را ناراحت میکردم و از فرمان شما نافرمانی میکردم . ای پدر و مادر مهربانم شما زحمات زیادی کشیده اید برای من که زبانم توانایی تشکر از آن را ندارد . و از خداوند میخواهم که این زحمات شما را با بخشیدن گناهان شما جبران کند .
و سفارش من به شما خواهران گرامی ام این است که احکام اسلامی را یاد بگیرید و به آن عمل کنید و از همه شما خانواده میخواهم که خدا را فراموش نکنید . در همه حال به جان امام و رزمندگان ، مخصوصاً برادرمان حمید رضا دعا کنید . و اگر خبر شهادت من را شنیده اید ناراحت نشوید و گریه هم نکنید ، چون این کار باعث خجل شدن من و شما پیش حضرت فاطمه زهرا (س) خواهد شد . و اگر جسد من پیدا نشد بی تابی نکنید و از خدا طلب صبر کنید .
و از شما امت حزب الله میخواهم گوش به فرمان امام باشید همانطوری که تا به حال بوده اید . و در خط امام حرکت کنید که همان راه حسین و راه رسول الله و راه امامان است . و مخالفت از این راه ، مخالفت از اسلام است .
باشد که خدا همه مارا به راه راست هدایت کند و ظهور امام زمان (عج) را نزدیک گرداند و رزمندگان اسلام را پیروز گرداند .
و ضمناً از خانواده ام میخواهم که در تشییع جنازه من هیچ گونه اسراف نکنید . زیرا که خداوند در قرآن کریم ، آیه 141 انعام میفرمایند : " وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفين "
اسراف نکنید ، بدرستیکه خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد .
" خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار "َ
والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته (محمدرضا غلامی)
۶۱/۱۱/۵
نام شهید : سيد جواد موسوي
محل تولد : روستاي شنبه بازار - فومن
تاریخ تولد : 1345
تاریخ شهادت : 10/10/1367
محل شهادت : - عملیات والفجر8
فرازی از وصیت نامه شهید
... بفرمان حسین زمان اگر قابل باشم می جنگم تا یزیدیان زمان بدانند که فرزندان قرآن از جنگ نمی هراسیم .
بگفته امام خمینی (ره) ما مرد جنگیم ، جنگ اصلی ما با آمریکاست . امروز رزمندگان ما ثابت کرده اند که بخاطر قهرمان شدن نمی جنگند . بلکه تاریخ را با رزم دلیرانه شان ورق می زنند و افق سرخ را بر تاریکی ظلمانی شب فایق می نمایند تا آیندگان از این شجاعت درس بگیرند . ای امت حزب الله من فقط به خاطر رضای خدا به ندای اهل من ناصر امام ندای لبیک گفتم و به میدان شتافتم من خودم خواستم به جبهه بروم و اگر خدا قبول کند به دیگر شهدا بپیوندم . از شما می خواهم که برایم گریه نکنید چرا که شهید گریه نمی خواهد رهرو می خواهد .
و اما پدر و مادر جان مرا حلال کنید و صبور باشید . مادر جان تو صبر داشته باش تا امام زمان عج ظهور کند و انتقام این جنایتها را از جنایتکاران بگیرد . خواهرانم شما چون زینب (س) باشید و حجاب اسلامی را رعایت کنید من امانتی بودم در دست شما ، مرگ که در راه خدا باشد هیچ نگرانی ندارد . خدایا افتخار می کنم که مرگم را شهادت قرار دادی و در آخر خدایا به همه مسئولین برای تداوم بخشیدن به جمهوری اسلامی عمر طولانی عطا بفرما خدایا قلب آقا امام زمان (عج) را از ما شاد گردان و فرجش را نزدیک...
کرامات شهید سید جواد موسوی :
علی بر تخت اتاق عمل آرام گرفته بود و او تنها پسر خانواده بود که بر اثر سانحه تصادف پس از عملی سخت پزشکان از سلامتی وی قطع امید کرده بودند او ساکن قزوین بود و خانواده اش پس از صحبت با یکی از پرستاران اتاق عمل از زنده ماندن وی نا امید شده و قرار بود پس از پزشک قانونی ... اما ساعتی چند نگذشت که پرستاری با تعجب فریاد زد آقای دکتر بیاید مریض به هوش آمد . چند پزشک همراه پرستاران به داخل اتاق شدند با تعجب به او اکسیژن وصل کرده و یقین حاصل کردند که او تا لحظاتی پیش نفس نمی کشید و ...
علی را به بخش منتقل کردند پس از دقایقی چشم باز کرد گویا می خواهد سخنی بگوید اطرافیان به او سفارش می کنند آرام باشد ولی او نمی تواند و زبان به سخن گفتن باز می کند و رو به مادر می گوید :« مادر جان وقتی از هوش رفتم حس کردم و روحم قصد جدا شدن از بدنم دارد . بسیار پریشان و مضطرب شدم که ناگهان جوان زیبا رو و نورانی که نشانی سبز بر گردن داشت را دیدم که بر بالینم ایستاده و می گفت: علی جان نگران نباش و من از دردم و پریشانیم با او می گفتم و مرا دلداری داده و می گفت علی جان نگران نباش تو شفا پیدا کردی در کمال صحت و سلامتی زندگی خواهی کرد از او سوال کردم شما کیستید ؟ با مهربانی پاسخ داد من سید جواد موسوی هستم ... و برای شفایت آمده ام اما هنگامی که چشمهایم را باز کردم در کنارم نبود او مرا شفا داد مادر »
پس از ترخیص علی از بیمارستان وی همراه خانواده اش با زحمات فراوان آدرس محل سکونت این شهید را یافته و برای قدردانی از مقام والای این شهید به منزل ایشان و مزار شهید حاضر شدند و پس از آن واقعه هر سال در مراسم یاد بود شهید حضور دارند . از آنجا که سید جواد به مقام والای معنویت و عرفان دست یافته و فرزند صالح حضرت زهرا (س) نیز بود و مگر نه اینکه « ولا تحسن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیای ربهم یرزقون » . از این رو هر دلی که از سر ، درد به درگاهش روی آورد نا امید نخواهد گشت و همین است سر عشق ... و این گونه است که اگر چه شانزده سال از وداع خونینش می گذرد اما هر ساله بیش از صدها نفر جمعیت در مراسم بزرگداشت این شهید و الا مقام از سراسر گیلان و حتی خارج از استان حضور پیدا می کنند و اهالی روستای شنبه بازار نیز روز شماری می کنند برای فرا رسیدن روز مراسم این شهید و چند روز قبل نزورات خویش اعم از نقدی و غیر نقدی را جهت بر پایی مراسم سید جواد به خانواده ایشان هدیه می کنند و در مراسم هیتی از زنان سینی هایی که با پارچه سبز پوشیده و داخل سینی می زنند از مسجد راهی منزل شهید می شوند و به خانواده ایشان تبریک و تسلیت عرض می کنند و پس از مراسم مسجد ، در منزل شهید موسوی مراسم دیگری نیز برگزار گشته و هدیه به روح آن بزرگوار می شود .
نام شهید : عينالله جهانديده
محل تولد : روستاي جمالآباد لوشان
تاریخ تولد : 1340
تاریخ شهادت : 10/6/1365
محل شهادت : حاج عمران
فرازی از وصیت نامه ی شهید :
... اكنون الطاف بيپايان الهي شامل حالم گشته و همراه كاروان راهيان كربلا عاشقان حسين (ع) به صحنه نبرد اسلام عليه كفر جهاني رهسپار ميشويم.خداي را سپاس گزارم از اين كه توانستهام به ياري خدا به نداي فرماندهي معظم كل قوا امام امت لبيك بگويم افتخار ميورزم.
خدايا خدايا! سالهاي عمرم را به گمراهي، اسراف و گناه تباه كردم از نعمتهايت بي شرمانه سوء استفاده كردم اما حالا با قلب سياه پرونده پر از گناه و با روي سياه رو به درگاهت ميآورم.
خدايا خدايا! مرا در اين دنيا رسوا نكردي از تو ميخواهم از تمام اعمال زشت و كثيفم و تمام گناهان كوچك و بزرگم در گذري. يا غفورالذنوب! در آن دنيا رسوايمان نكن و اعمال بدمان را افشا مكن. خدايا! عاقبت امر ما را ختم به خير بگردان.
خدايا خدايا! دوست دارم در راه تو تكه تكه شوم ولي آمرزيده شوم. بار الها ما را قبل از مرگ بيامرز ما هر چه هستيم بنده توايم. خدايا! غافليم و گمراه، ما را هدايت و آگاه كن. قلب و زبان ما را به ذكرت نوراني كن خدايا! نيت افكار ما را با اخلاص تزئين بخش. خدايا! در اين ايام آخرِ عمر توفيق عبادت و بندگي و استغفار توبه عنايت كن. بار پروردگارا! ما را از دامهاي شيطاني رها ساز و ما را هيچگاه به حال خودمان وامگذار. آن چه صلاح ماست ما را به آن وادار و از آن چه صلاح ما نيست بازدار. در انتها از تمام عزيزان مخصوصاً مادر زحمتكشم حلاليت ميطلبم و اميدوارم شما عزيزان اطاعت از امر ولايت فقيه مجتهد جامعالشرايط امام بتشكن روحاني بينظير عالم رباني امام خميني بنمائيد.
خدا را ياري كنيد تا خدا شما را ياري كند. از حريم مقدس اسلام و كشور اسلامي دفاع كنيد. از روحانيت اصيل در خط امام، حمايت كنيد. هيچگاه رابطهي خود را با خدا قطع نكنيد. براي نماز اهميت قائل شويد، كه روز قيامت جانگداز بْوُد. اولين پرسش از نماز بْوُد در صورت امكان نماز را به جماعت اقامه كنيد حق همسايگان را مراعات نمائيد، براي اموات از خدا استغفار و آمرزش طلب نمائيد. خدايا تا ظهور دولت يار خميني را برايمان نگه دار...
منبع : کتاب صدای سخن عشق
تأليف : کامبيز فتحي
نام شهید : عیسی محمدی
محل تولد : چاف - لنگرود
تاریخ تولد : 1350
تاریخ شهادت : 9/1/1367
محل شهادت : حلبچه
فرازی از وصیتنامه شهید :
... خدایا تورا شکر می کنم که به من توفیق دادی تا در صف مبارزین و جهاد کنندگان راه حسین بی علی (ع) باشم . خدایا تورا سپاس می گویم که مرادرچنین برهه اززمان قرار دادی که بتوانم دین خود را به اسلام و مسلمین ادا دارم . خداوندا بنده گناهکار تو با کوله باری از گناه بسوی تو می آید از تو می خواهم که مرا دریابی و در صف بندگان صالح تو قرار دهی و از گناهانم بگذری .
اینک که چند سالی ازانقالب اسلامی ایران می گذرد ، دنیای استکبار و استبداد با هم متحد گشته تا بر طریقی این انقلاب را از سر راه خود بردارند تا بتوانند به اهداف پلید و استعماری خود برسند به چپاول مللمظلوم و ستمدید بپردازند ، ولی انقلاب اسلامی همچون سدی محکم و استوار در برابر این غارتگری و چپاول شرق و غرب ایستاده و تا آخر نیز خواهد ایستاد .
و این بدان معنی است که متلهای تحت ستم به استکبار بفهماند تنها درسایه ایمانو اتحاد می توان بر تمامی قدرتها غلبه نموده و بر مستکبران پیروز شد ، مردم ستمدیده دنیا می توانند باتکیه بر خداوند و ایمانی راسخ و استوار بر آنها بفهمانند که بر مسلمین نمی شود حکومت کرد .
ملت انقلاب ایران بااین شرایط اسلام در خطر بوده و بر ما واجب است که برای دفاع از آرمان مقدس اسلام ومسلمین برخیزیم ، و تجاوزگران را از خاک پاک میهن خود دورنمایم .
مردم مسلمان ایران : گوش به فرمان امام امت این فرزند به حق فاطمه (س) باشید و مو به مو گفته هایش را جامه عمل بپوشانید . عزیزان امام خود راتنها نذارید و مثل مردم کوفه عمل نکنید ، کاری نکنید که امام عزیز را اندوه باشد . میتوانم درد هر تیر وترکش را تحمل نمایم اما اندوه خمینی را هرگزنمی توانم تحمل کنم . مبادا او را تنها بگذارید و در روز قیامت پیش جدش خجالت زدهباشید . مبادا از گفته هایش که در واقع روشائمه اطهار است سرپیچی نمایید .
مردم حزب الله مواظب این منافقین باشید و گول آنها را نخورید .مبادا دربین شما تفرقه بیافکنند و شما را از مسیر الهی منحرف نمایند ، مردم مسلمان هرچه بیشتر از پیش به جبهه ها هجوم و به آن کمک کنید که استکبارجهانی با این کار دیوانه می شود و مبادا حرفی از صلح به میان آورید ، چرا که سازمان ملل متحد همیشه قطعنامه بر علیه ایران اسلامی صادر کرده و در واقع مخالفت با اسلام دارد . باید به آنها بفهمانیم ما مرد جنگیم و از جنگ نمی ترسیم ...
نام شهید : عنایت الله محمدی
محل تولد : فومن
تاریخ تولد : 1346
تاریخ شهادت : 22/12/1365
محل شهادت : شلمچه
فرازی از وصیتنامه شهید :
... برادران عزیزم ، من به عنوان یک برادر کوچک به شما سفارش می کنم که وحدت خود را حفظ کنید و مبادا غفلت کنید که دشمن در کمین است و در پی فرصتی است تا نقشه ی شومش را عملی کند . برادران ، مبادا امام را فراموش کنید . همیشه پشتیبان امام و انقلاب باشید تا با اتحادتان پشت دشمنان را بشکنید . شما امید مستضعفان جهان هستید و وظیفه ی سنگینی بر عهده دارید .
اکنون که در میادین و جبهه های نبرد حق علیه باطل ، آماده ی پیکار و قتال با کافرین هستم و در زیر آتش دشمن ، با قلبی سرشار از ایمان و مملو از سرور و شعف بسر می برم و افتخار می کنم که توانسته ام به چنین مکانی راه یابم . می روم تا سینه ی دشمنان را بشکافم و اگر لیاقت شهادت را داشتم ، خون ناقابل خود را نثار محبوب نمایم.
و شما ای پدر و مادر مهربانم ، از اینکه نتوانستم زحمات و خدمات شما را جبران نمایم مرا ببخشید و از خطاهایم در گذرید ...
نام شهید : علیرضا دلکش
محل تولد : املش
تاریخ تولد : 1344
تاریخ شهادت : 23/10/1365
محل شهادت : شلمچه
فرازی از وصیتنامه شهید :
... وصیت من این است که هیچگاه امام را تنها نگذارید و با تمام وجود از نظام اسلامی حمایت کنید . نماز را سبک نگیرید و در نماز جماعت و جمعه شرکت فعالانه ای داشته باشید .
به افراد حزب الهی توصیه می کنم که شخص گرایی و دو دستگی را کنار بگذارند و پیرو خط امام باشند و مبادا انقلاب را فدای سلیقه ی شخصی خود بکنید .
فداکاری ، ایثار و شهادت ، فقط در مکتب اسلام است و اگر تمام مکتب های مادی دنیا جمع شوند ، نمی توانند ای حرکت الهی را تفسیر کنند . شهادت تولدی است برای دنیای جاویدان ، ولی بعضی آنقدر در لاک مادی و دنیوی فرو رفته اند که نمی توانند بفهمند که چرا جوانی نارنجک به کمر خود می بندد و زیر تانک می رود . ایثارگری رزمندگان در عالم معنی تجلی پیدا می کند .
پدر و مادرم ، در راه اسلام عزیز ، جوان دادن ناراحتی ندارد و صبور باشید . پدر و مادرم ، مطلب زیاد است ، درد دل هم زیاد دارم . درد دلم را خدا می گویم و با عشق آرام می گیرم و از شما طلب حلالیت و بخشش دارم ...
نام شهید : علیرضا سیف کار خالکیاسری
محل تولد : لنگرود - خالکیاسر
تاریخ تولد : 26/6/1341
تاریخ شهادت : 4/4/1362
محل شهادت : سردشت
پیام شهید :
... خدا بنگر چه سخت مشتاق دیدارت هستم ولی با وجود این آرزومندم که دوباره زنده شوم و بجنگم و دوباره بمیرم و این کار را آنقدر تکرار کنم که ریشه ظلم در تمامی ممالک اسلامی بلکه از تمامی جهان پاک شود و دین خدا در همه جا بر قرار گردد...
نام شهید : علي يوسفي
محل تولد : روستاي نمكآوران - لوشان
تاریخ تولد : 1341
تاریخ شهادت : 11/8/1361
محل شهادت : موسيان
فرازی از وصیت نامه ی شهید :
... همانطوري كه ميدانيم اسلام از زمان ظهور پيغمبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) درگير با كفار و دشمنان اسلام بوده و هست و براي اسلام چه شهدائي دادهايم شهيداني چون سالار شهيدان امام حسين (ع) كه براي مبارزه با دشمنان اسلام خانوادهاش را شهيد و اسير ميكنند و او ميگويد اگر با ريخته شدن خون من بايستي اسلام زنده بماند پس اي شمشيرها مرا دريابيد و ميگويد هيچگاه تن به ذلت نخواهم داد. هماكنون كه ما با استكبار جهاني در نبرديم و دشمنان اسلام هر روز براي اين كه بتوانند اسلام را از بين ببرند ترفندهاي مذبوهانهي خود را به كار ميبرند يك روز با كودتا كه موفق نميشوندو يك روز با ايجاد درگيري داخلي توسط گروهكهاي محارب و ضد انقلاب و يك روز ديگر با درگيري و ترور، ميبينيد كه موفق نميشوند. كشور عراق را وارد به جنگ ميكنند تا بتوانند توسط اين مزدوران خود فروخته چون صدام كافر و كشور اسلامي با هم درگير شوند و بهره ببرند پس بر ماست كه به مقابله با دشمنان اسلام عزيز بپردازيم و به نداي رهبر كبير انقلاب لبيك گفته و به ياري امام زمان (عج) كه فرماندهي جبههها را به عهده دارد با تمام قوا و با آخرين قطره خوني كه در بدن داريم تجهيز شويم. با اين كفار بعثي، دشمنان اسلام به سركردگي آمريكا بجنگيم و شر اين اجانب را از سرزمينهاي اسلامي دور كنيم. با دادن خون خود به دشمنان اسلام بفهمانيم كه هيچوقت اسلام و امام را تنهانخواهيم گذاشت و تا به اهتو راز درآمدن پرچم اسلام در سرتاسر جهان مبارزه هست. از خداي بزرگ ميخواهيم ظهور امام زمان (عج) و فرجش را هر چه زودتر نزديك بگرداند، تا حكومت اسلامي در سرتاسر جهان برگزار شود، تا ملت مستضعف با آسايش تمامتر زندگي كنند. بار خداياتو را شكر ميگذارم كه شهادت نصيب من شد كه در اين ماه محرم ماه خون و شهادت و ماه جهاد و دفاع و ماه قرباني شدن در راه حق و ماه مرگ و زندگي كه عاشقان حسين (ع) از گوشه و كنار عازم كربلاهاي ايران شدند و به نداي دين به دعوت حسين كه از حلقوم امام خميني از تاريخ بعد از عاشورا خارج گشته لبيك گفته و به مبارزه بپردازند. با بار گناهي كه بر دوش داريم توانستيم در كنار رزمندگان اسلام كه مصداق كل يوم عاشورا و كل ارض كربلاي حسيني را زنده كردند شركت كنيم، تا شايد از طرف خداوند قلم عفو بر جرايم ما كشيده شود و بتوانيم خون ناقابل خود را براي حفظ اسلام و انقلاب هديه كنيم. از خداوند بزرگ ميخواهيم كه اين هديه را از بندهي گناهكار خود قبول نمايد و مرا در جوار شهدا قرار دهد. پدر عزيز سلام: پدرجان از توميخواهم مرا ببخشي كه كملطفي در برابر زحمات تو كردهام و ميدانم كه خيلي زحمت كشيدهاي براي من و باري پدرجان اگر فرزند حقيرت سعادت شهادت را يافت و شهيد شد مبادا خود را نگران كني و در تشييع جنازه من گريه كني، چون اگر تو گريه كني دشمن از گريه تو خوشحال ميشود و از تو ميخواهم همانطوري كه موقع حركت به جبهه هيچگونه نگراني از خودتان نشان ندادي در شهادت من اگر اين افتخار نصيب من شد ناراحت نباشي. تو ميداني كه اسلام خون ميخواهد.ما بايد خون بدهيم تا درخت اسلام آبياري شود پدرجان تو بايد شكر كني فرزندي را تربيت كردهاي كه در راه حسين (ع) شهيد شود. او توانسته مسئوليتي را كه شهدا بر گردن او گذاشتهاند انجام دهد و چون هدف ما جز قيام و زنده نگه داشتن اسلام چيزي ديگري نيست تو بايد افتخار كني كه از خانواده شهدا كه چشم و چراغ اين ملتند باشي و شما بايد ادامه دهندگان راه شهدا باشيد كه همان راه الله است و بايد سخنان اين رهبر را كه همانا سخن قرآن است سرمشق خود قرار دهي. و مشت محكمي بر دهان دشمنان او بزنيد چون او بود كه باعث گشت ما از گمراهي نجات پيدا كنيم و راه انبياء را به طور احسن ادامه دهيم و آبرو و حيثيت اسلام را حفظ كنيم دعا كنيد كه خداوند هر چه زودتر فرج امام زمان (عج) را نزديك فرمايد و انقلاب اسلامي را به انقلاب جهاني مهدي صاحب زمان (عج) متصل نمايد و رهبر عزيز ما را تا انقلاب مهدي صحيح و سالم بدارد و در ضمن از شما ميخواهم كه نگذاريد دشمنان اسلام در تشييع جنازهي من شركت كنند و شجاعانه در مقابل آنها بايستيد. در ضمن پدرجان اگر خواستي براي من گريه كني حسين (ع) را بياد بياوريد و براي حسين و اهل بيتش گريه كنيد چون كه ما هر چه داريم. از آنها داريم آنها بودند كه اسلام را زنده نگه داشتند و معني آزاد زندگي كردن را به ما ياد دادهاند. اميدوارم كه خداوند ما را از ياران امام حسين (ع) و امام زمان (عج) قرار دهد.
اما برادران عزيز همان مطلبي را كه براي پدرم نوشتم براي شما ميگويم و از شما ميخواهم از ادامهدهندگان راه شهيدان باشيد و راه آنها را ادامه دهيد و ميخواهم بيشتر به قرآن بينديشيد چون بهترين آموزنده و نجاتبخشترين كتابهاي آسماني است كه انسان را از ظلمت به نور ميكشاند. سعي كنيد كه اين كتاب آسماني را تنها مگذاريد و ياد بگيريد. در ضمن از روحانيت دست برنداريد چون همانطوري كه امام فرمود كشور بدون روحانيت همانند كشور بدون طبيب است پس پشتيبان اين روحانيت مبارز باشيد و مشت محكمي بر دهان دشمنان آنها بزنيد. در ضمن مرا در جوار شهدا در امامزاده حمزه (ع) لوشان دفن نمائيد. والسلام
من پيامي براي ملت ندارم چون خود را در آن حد نميبينم كه پيامي بفرستم چون امام وقتي كه ميگويد ملت ما الهي شده است پس من چه كارهام كه پيامي بفرستم و تنها خواهش من اين است كه به سخنان امام همانا كه كلام قرآن است گوش فرا دهند و آن را سرلوحهي كارهاي خود قرار دهند و از آن پند بگيرند و پشتيبان روحانيت باشند دهن ياوهگويان را ببندند و اين را در پيش خود زمزمه كنند كه خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار و ظهور آقا امام زمان (عج) را نزديك گردان. دعا كنند كه اين جنگ هر چه زودتر تمام شود و همگي به زيارت كربلاي حسين مشرف شوند و به امامت امام روحالله دشمن ابرقدرتها نماز برقرار كنند كه صدام و صداميان را به زبالهدان تاريخ بيفكنند ...
منبع : کتاب صدای سخن عشق
تأليف : کامبيز فتحي
نام شهید : علی صفرزاده
محل تولد : روستای کفته رود
تاریخ تولد : 1339
تاریخ شهادت : 6/5/61
محل شهادت : عملیات رمضان
فرازی از وصیتنامه شهید :
... بنده افتخار می کنم که بعد از مرگ کلمه شهید به من اطلاق شود ، امیدوارم خداوند این سعادت را نصیب من بگرداند . از شما برادران و خواهران مسلمان (قریه کفته رود) خواستارم که با دین اسلام و انقلاب اسلامی همگام باشید ، مسجدها را خالی نکنید ، در دعاهای کمیل و توسل و غیره شرکت جوئید .»
وی در قسمتی دیگر از وصیت نامه اش خطاب به جوانان حزب الهی می نویسد : « اسلام به شما جوانان حزب الهی افتخار می کند و چشم به شما دوخته ، هر وقت امام لازم دانست به کمک امام و اسلام بشتابید و غافل نمانید که انقلاب خون بهای هزاران شهید است و از این انقلاب تا حد امکان پاسداری کنید . با منافقین آن طور که خدا و قرآن و رسول دستور داده رفتار کنید که به قول امام خطرناک تر از کفار هستند...
نام شهید : غفور قربانی نژاد
محل تولد : روستای شمسه بیجار
تاریخ تولد : 1339
تاریخ شهادت : 4/7/1362
محل شهادت : پیربازار
فرازی از وصیتنامه شهید :
... از تفرقه دوری کنید و همه در یک خط که آن خط امام و ولایت فقیه (است باشید) ؛ جنگ را که اساسی ترین مسئله است فراموش نکنید . هر جا که هستید به فکر رسیدگی به مردم ضعیف و بیچاره باشید . همیشه در صحنه حضور داشته باشید و کاری نکنید که خدای نکرده مردم از شما دلسرد بشوند و همیشه خودتان را خدمتگزار مردم بدانید . با آن عده که رفتارشان با رفتار شما فرق می کند با ملایمت رفتار کنید و با اخلاق اسلامی آنها را به حقایق اسلامی آشنا کنید ...
نام شهید : ابوالفضل حسینی کومله ای
محل تولد : لنگرود – کومله
تاریخ تولد : 20/4/1342
تاریخ شهادت : 30/10/1361
محل شهادت : سقز
فرازی از وصیت نامه ی شهید :
... درود بر پیشگاه رهبر انقلاب که مبارزه را به ما آموخت و شرف و عطوفت به ما عطا فرمود . خدا می داند که شهادت هزار مرتبه بهتر است از داماد یا عروس شدن و شهادت یک تولد است برای زندگی جاودانه و ای کاش که جان ها داشتیم و بارها برای پیروزی اسلام ، بر کفر می جنگیدیم ...
نام شهید : علی باقری
محل تولد : فومن
تاریخ تولد : 1348
تاریخ شهادت : 23/10/1365
محل شهادت : شلمچه
فرازی از وصیتنامه شهید :
... کاش چندین جان داشتم و همه ی آنها را در راه اسلام عزیز فدا می کردم و خدا را شکر می کنم که این لیاقت را پیدا کردم که در این برهه از زمان ، از دین اسلام دفاع کنم .
وقتی می شنیدیم که در زمان طاغوت ، چطور امریکا و شوروی و انگلیس و اسرائیل ، سرنوشت ما را در دست داشتند و ان همه مستشاران خونخوار ، کشور ما را احاطه کرده بودند ، تن ما می لرزد. بدین جهت است که استقلال داشتن و سرنوشت ما بدست خودمان بودن این شهادتها را دارد ، پس مادر عزیز و پدر گرامی و فامیلها و دوستان ، از شهادت من ناراحت نباشید ، زیرا بهترین مرگها شهادت در راه خداست و به قول امام عزیز، « ما چه کشته شویم و چه بکشیم ، پیروزیم .»
ابرقدرتهای تجاوزگر شرق و غرب بدانند تا موقعی که ما جان ب کف آماده ی شهادتیم ، هرگز نمی توانند به این کشور بازگردند .
ما که نتوانستیم به آرزوی خود که زیارت قبر امام حسین (ع) بود ، برسیم ، انشاء ا... به همین زودی رزمندگان ما راه کربلا را باز کنند و ما را هم یاد کنید ...
نام شهید : علی اصفهانی نژاد
محل تولد : فومن
تاریخ تولد : 15/7/1361
تاریخ شهادت : 31/4/1361
محل شهادت : شط العرب عملیات رمضان
پیام شهید
... عزیزان من نماز را به عنوان عامل بازدارنده از گناه و تشکر از خالق هستی به خاطر نعمتهای بی شمارش و همچنین ستون دین به پای دارید و سعی کنید به جماعت برگزار شود . برادرانم از خط اصیل اسلام فقاهت که امام خمینی (ره) و ارشاد به حق آن می باشد پیروی کنید و نگذارید که سلاح از دست رزمندگان بر زمین بیفتد باید که بر خصم خیره سر شوید تا مستضعفین از بند مستکبرین رهایی یابند و جمله زیبای ان الحیوة عقیدة و الجهاد بیانگر اهداف ماست که زندگی غیر از جهاد در راه عقیده و ائدلوژی اسلامی پوچ است . بهترین یاران مکتب در این راه جان باختند و روانه کوی عشق شدند تا قانون خدا بر جا بماند و اجرا گردد ما هم با شهیدان بزرگوار پیمان بسته ایم که واژه شهادت را قداست بخشیم و خونمان گواه این مدعا ست...
نام شهید : عطاا لله هدایت پناه
محل تولد : فومن
تاریخ تولد : 1339
تاریخ شهادت : 23/10/1365
محل شهادت : شلمچه
فرازی از وصیت نامه شهید
... سپاس بیکران خداوند یکتا را که به من این توفیق را داد تا در این زمان زیر چتر ولایت فقیه و به رهبری چنین مرجعی توانستم عازم جبهه های جنگ شوم .
واقعاً باید همه چیز را مدیون این رهبر باشیم ، چرا که او ما را از منجلاب تباهی و فساد نجات داد و ما را به راهی که انبیاء و اوصیاء رسالتش را داشتند ، راهنمایی نمود .
همیشه این جمله را آویزه ی گوش خود قرار دهیم که باید خون بدهیم تا انقلاب به ثمر برسد . این خون شهیدان است که انقلاب و مملکت را بیمه می کند و جمهوری اسلامی را از هر حادثه ای نجات می بخشد .
خواهران و برادران تا انقلاب و اسلام وجود دارد ، مطیع امر باشید ، خدای نخواسته نکند دلسرد شوید و دشمنان سوء استفاده کنند .
از همه ی اهل خانواده می خواهم از هیچ کس و هیچ ارگانی توقع نداشته باشند ، بلکه شما باید آنها را تقویت کنید . و از همه می خواهم که برایم طلب مغفرت و آمرزش کنند...
نام شهید : عطاءالله غلامی کفترودی
محل تولد : روستای کفته رود
تاریخ تولد : 1340
تاریخ شهادت : 19/ 2/1361
محل شهادت : ..
فرازی از وصیت نامه شهید
... پروردگارا ترا سپاس می گویم که به من فرصت دادی که اسلام را بشناسم تا در خاموشی جهل و شرک از دنیا نروم و شهادت را تولد دیگر در جهت جاودانگی انسان بدانم . پروردگارا تو را سپاس که نعمت بزرگی به ما عنایت فرمودی و آن وجود مبارک روح الله موسوی الخمینی است که ما از وجود او زنده شدیم و از چنگال جهانخواران رهایی یافتیم .
مادر جان بعد از شهادتم گریه نکن و ناراحت نباش و مثل بانوی بزرگ اسلام زینب کبری (س) باش، در مشکلات صبر داشته باش . برادرانم را خوب تربیت کن تا در آینده بتوانند برای اسلام خدمت کنند ، در سر نماز دعا کن که خداوند شهادت فرزندت را قبول کند .
خواهرانم : « برای اسلام خدمت کنید ، شما می توانید با حجابتان بیش از اندازه خون شهیدان برای اسلام خدمت کنید ...
نام شهید : علی زحمتکش کوشالی
محل تولد : ..
تاریخ تولد : ..
تاریخ شهادت : ..
محل شهادت : ..
فرازی از وصیتنامه شهید :
... قبل هر چیز سپاس می گویم خدای را که زمین آسمان و انسان را آفرید و برا یشان نظم و حسابی قرار داد و میان حق و باطل فاصله انداخت تا با راه حق یعنی همان صراط المستقیم را انتخاب نموده و ثابت قدم باشیم و از لغزشهای درونی دوری جوئیم و همیشه جز صابرین درگاه خدا باشیم . با سلام به حضور امام زمان (عج) نائب بر حقش امام خمینی امید مستضعفان جهان و ناجی محرومین ایران و با درود به تامامی رزمنگان جبهه های جنوب و غرب کشو که عاشقانه جان بر کف در راه الله آماده شهادتند و با درود برادران پاک شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی که در راه عقیده خود جهاد نمودند تا جان باختند و تن به خواستهای شیطانی شرق و غرب ندادند و به امید پیروزی هر چه زودتر رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل به امید آزادی کربلا حسینی و قدس عزیز و نابودی مستکبرین جهان در راسشان شیطان بزرگ .امروز که اوامل بیگانه یعنی امپریالیسم ، صهونیسم و کمونیسم ، هر کدام در توطئه هاش علیه حکومت اسلامی می کوشند و از طریق آمریکا نمی تواند مستقیما نیرو در زمین خون و قیام ما پیاده کند تصمیم گرفت توسط فتنه گران و منافقین و منحرفین بطور غیر مستقیم یعنی بوسیله مهره های سرشناس و تربیت کرده خود انقلاب اسلامی ما را بر اندازد اما بقول امام ، آمریکا ، شوروی اسرائیل هیچ غلطی نمی توانند بکنند . مروز برای مردم جهان ثابت شده است که این ابر قدرتها شرق و غرب زود از بین رفتنی هستند و اینجا ابر قدرت حقیقی ایران اسلامی می باشد که مردمش از نیروی ایمان به خدا و رسولش و امامشان بر خوردارند و این از قول قرآن است که حق همیشه پیروز است و باطل دیر یا زود از بین می رود و امروز برای همه مردم ثابت شده که کار منافقین و فدایی و توده ای و امتی بیکاری همه برای از بین بردن اسلام و انقلاب شکوهمند ماست منته هر کدام در یک پوشش ولی امروز مردم هوشیار و آگاهانه عمل می کنند و این امت اسلامی می باشند که به فرمان امام لبیک می گویند و به سندوق های رای می روند و سرنوشت ملت را به دست یک پرچم دار اسلام و قرآن می سپراد و امروز دشمنان شرق و غرب اسلام از شرکت مردم در صحنه ها وحشت دارند و چون مردم را در صحنه می بینند سعی می کنند که هر طور شده آنها را از هم بپاشند هر روز ملت ما منسجم تر میشوند اکنون که من هم راهی جبهه های غرب و جنوب شده ام از اینجا اعلام می کنم که در غرب احتمال زنده برگشتن نیست و اگر هم شعید شدم باید خوشحال باشید و اگر ما را به جنوب اعزام کردند که در آنجا با نیروهای نظامی عراق بجنگم باز هم احتمال به گلوله بسته شدن مان هست . پس ای پدر و مادر من راه خود را یافتم و در آن قدم گذاشتم تا جایی که دستم به آن برسد خدمت خواهم کرد و اگر لازم شد خودم را هم بپای درخت انقلاب خواهم ریخت در ضمن باید بگویم که در بین ما از افراد 60 – 70 ساله گرفته تا بچه های معصوم و محصل و دانشجو و ... هستند و وقتی آدم به این منظره نگاه میکند نمی دانید چگونه شوق شهادت در قلبش پیدا می شود . برادران عزیز امام عزیز ما چقدر جالب فرمودند که سنگر های غرب و جنوب دانشگاه می باشد ما امروز به چشم می بینیم که سنگر های جبهه ها دانشگاه است در جبهه ها انسان ساخته می شود و انسان معمولی به انسان کامل تبدیل می شود دعای شبانه و نیایش ها و راز و نیازهای برادران سپاهی و بسیجی آدم را از خود بی خود می کند یعنی انسان اوج پیدا می کند و به سوی کمال پیش می رود انشاءالله رزمندگان ما تمام مناطق اشغالی را از لوث وجود صدامیان پاک کرده و بدنبال آن کربلا و بیت المقدس را آزاد نموده و همه با هم به رهبری امام خمینی در قدس عزیز نماز جماعت بجای می آوریم خواهران عزیز انشاءالله حجابتان پاسدار حرمت خون شهیدان بوده که ارزش این عملتان از خون شهدا نیز بالا تر است خواهرام از اینکه در نهضت سواد آموزی و خدمت به انقلاب اسلامی شرکت کرده ای به تو تبریک و تحنیت می گویم و امیدوارم که بتوانی با قدرت تمام به کار خودادامه دهید . در پایان آرزوی موفقیت و سلامتی برای همگی شما دارم و امید اینکه همیشه الله را در انجام هر کاری فراموش نکنید در خاتمه از شما می خواهم که در نمازها و دعاهای کمیل و توسل دعا امام عزیزمان و پیروزی و سلامتی رزمندگان و تداوم انقلاب و ظهور هر چه زودتر امام زمان (عج) را فراموش نکنید مسجد را خالی نکنید نماز جماعت و نماز جمعه را ترک نفرمایید ...
نام شهید : سید موسی سید آقایی
محل تولد : روستای کویه سفلی - شهرستان رودسر
تاریخ تولد : 1351
تاریخ شهادت : 1365
محل شهادت : شلمچه – عملیات کربلای 5
فرازی از وصیت نامه شهید
... مردم غافل نشوید که وقت کم است! اینقدر شعار ندهید که ما این چنین وآن چنانیم. چون زنبوری بی عسل نباشید با بی عملی خود! آگاه باشید! نه؛ این جنگ نعمت است. زمانه امام حسین (علیه السلام) تجدید می شود و شما در محضر امتحان خدا هستید. جبهه ها را پر کنید که کربلا فتح می شود. مردم دیگر غفلت ننگ است ...
و اما خانواده بزرگوارم؛ نمونه باشید و در فراق من گریه نکنید. شاد باشید که امانت خود را تحویل خداوند متعال دادید. بدانید که من داماد شدم. دامادی که عروسش شهادت و لباسش خون و کلامش حسین است ...