چرا ايران در جنگ با عراق فاو را تصرف كرد؟

 

 

پاسخ :

 

همان طوري كه مي دانيد جمهوري اسلامي ايران شروع كننده جنگ نبوده و اين جنگ و تجاوز را عراق عليه ايران انجام داده است، ايران اسلامي در تمام مواضع رسمي اش تا آزادي خرمشهر در عمليات بيت المقدس (سوم خرداد سال 1361) صحبت از مناطق اشغالي و آزادي آن ها و دفع تجاوز بعثي ها انجام داده است، بعد از عمليات فتح المبين و بيت المقدس عمليات رمضان در سال 61 (23/4/61) در منطقه عمومي شرق بصره در داخل خاك عراق انجام شد و اين عمليات تنبيه متجاوز بوده است، زيرا ايران از اول دنبال صلح بوده امّا صلح آبرومند كه يك وجب از خاك ميهن اسلامي در دست دشمن نباشد، متجاوز تنبيه شود، آغازگر جنگ (صدام) محاكمه و محكوم شود كه در اين راستا ايران اقداماتي را انجام داد، ولي در نظام بين الملل به ايران جواب مثبت نداد.

در تمامي منازعات و جنگ هاي بين الدولي و بين المللي اعم از جنگ هاي صليبي، جنگ جهاني اول و دوّم و... براي طرفين نزاع پيروزي و رسيدن به هدف مهم است، با اين تفاوت كه در فقه اسلامي رسيدن به هدف از هر راهي مشروع نيست و قواعدي براي جنگ منظور شده است، امّا در ساير ملل هدف وسيله را توجيه مي كند و تا پيدائي جامعه ملل و سازمان ملل و شوراي امنيت جنگ هاي بسيار وحشتناك در جهان رخ داده است و بعد از اين تحول هم جنگ هاي رخ داده كه صد در صد خلاف قوانين اسلامي لحاظ شده در جنگ بوده است. جنگ عراق عليه ايران هم از اين قاعده (پيروزي در رسيدن به هدف) مستثني نمي شود و هر دو طرف به دنبال كسب موفقيت و پيروزي هستند. براي رسيدن به پيروزي عواملي موثرند كه آن عوامل عبارتند از:

1) زمين ـ شرايط و موقعيت جغرافيائي كه نيروهاي نظامي در آن واقع مي شوند قطعاً در نتيجه جنگ موثر است، مثلا قرار گرفتن در يك تنگه مثل تنگه هرمز در معادلات نظامي بسيار موثر است يا در اختيار داشتن يك منطقه اي كه اشراف بر نيروهاي دشمن دارد بسيار مهم است.

2) قطع شريان اقتصادي و رسيدن كمك به طرف مقابل جنگ، از رسيدن كمك هاي نظامي به عقبه و تجهيز شدن دشمن جلوگيري شود بسيار حياتي است هم براي حمله كننده و هم براي حمله شونده.

3) زهرچشم گرفتن و برتر نشان دادن خود بر طرف مقابل، شايد با گرفتن يك منطقه حفاظت شده و تحت كنترل نيروهاي دشمن را از نظر روحيه در وضعيت بدي قرار بدهد و تا سقوط كامل پيش ببرد.

4) منطقه از نظر سياسي جنجال برانگيز باشد و اين منطقه تصرف شده مقدمه اي باشد براي بدست آوردن برتري سياسي كه در مذاكرات دنبال خواهد شد.

با اين بيان روشن مي شوند كه تصرف شهر بندري فاو در عمليات والفجر 8 توسط رزمندگان اسلام چقدر حياتي بوده و چقدر هزينه سنگين براي ما و پيروزي بزرگي را به كشورمان به ارمغان آورده است و ايران بعد از يك سال تلاش و تحقيق و برنامه ريزي دقيق اين عمليات را شروع كرده و در 20/11/64 توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بطور مستقل (توسط سپاه) به انجام رسانده و مشخصات ويژه اي داشته كه 800 كيلومتر مربع از خاك دشمن بعثي از جمله شهر و تأسيسات نفتي فاو و كارخانه نمك به تصرف نيروهاي اسلام درآمد و نقش تعيين كننده اي را در روند جنگ داشت و موجب بهم خوردن توازن جنگ به نفع ايران در بعد نظامي و سياسي گرديد.[1]

در هر حال اهميت سياسي، نظامي، اقتصادي و استراتژيك منطقه و پيروزي سريع و غيرمنتظره سپاهيان اسلام به گونه اي بود كه با گذشت چند روز از انجام عمليات تحولات و تحركات گسترده اي در منطقه و جهان ايجاد شد كه براي نمونه چند مورد از اظهارات سياستداران منطقه و بين الملل را به طور مختصر بيان مي كنيم:

1) خبرگزاري فرانسه، 21/11/64: «حمله كنوني ايران بنا به اظهار منابع رسمي هشداري به رژيم بغداد است و كليه نيروهاي مستقر در اين منطقه در آن شركت ندارند».

2) راديو لندن 21/11/64: «يطروسيان متخصص امور ايران اظهار مي دارد كه مانورهاي ديپلماتيك اخير ايران به منظور جلب نظر متحدان عراق چه فرانسه و چه شوروي حتي كويت نتوانسته است رضاي خاطر ايران را به دست آورد و اين فعاليت ها را كافي ندانسته است و بنا بر اين ايران هماهنگ با اين اقدامات ديپلماتيك دست به يك تهاجم زميني زده است تا بتواند مكمل فعاليت هاي سياسي خود در رابطه با متحدان عراق باشد.[2]

بنابراين از نظر سياسي ايران احتياج به برگ برنده اي داشته و اين را با تصرف فاو به دست آورده است تا بتواند فشارهاي سياسي خود را براي پايان دادن نزاع و رسيدن به هدف به كار گيرد و در اظهارات ديگران مثل مراكش دو هدف بطور مشخص براي اين حمله ذكر شده: 1) اشغال شهر يك ميليوني بصره كه داراي ذخاير مهم نفتي است 2) قطع راه هاي بازرگاني عراق با كشورهاي خليج فارس.

در مورد اهميت منطقه و هشدار غرب اين طور بيان شده: روزنامه كرنشين سانتين مانيتور در روز سوم عمليات نوشت «چنانچه ادعاهاي ايران مبني بر فتح فاو صحت داشته باشد! يكي از عظيم ترين پيروزي هاي ايران در جنگ پنج ساله محسوب خواهد شد». يا راديو بي بي سي در تاريخ 12/11/64 اعلام كرد: اخبار مربوط به تسخير مواضع جديد عراق در خليج فارس مي تواند وضعيت نيروي دريائي را به مخاطره افكند. از نظر اهميت نظامي اين منطقه اظهارات زيادي به انجام رسيد كه بيان كننده برتري ايران و تهديد بر عليه عراق مي باشد.[3]

روزنامه اسرائيلي معازيو در 28/11/64 مي گويد: «اگر ايراني ها موفق شوند پايگاهي را كه به تصرف در آورده اند حفظ نمايند (يعني فاو) موقعيت صدام را متزلزل خواهند ساخت و راهي براي نفوذ در كشورهاي ثروتمند خليج فارس به دست خواهند آورد» نيز راديو آمريكا در اين باره مي گويد: 25/11/64 «... چنانچه ايران موقعيت خود را در آن منطقه تحكيم بخشد چه مشكلات بعدي به وجود خواهد آمد. و كشورهاي منطقه نيز اعم از شوروي و عرب ها خواستار هر چه سريع تر رفع اين نزاع مي شوند و ايران را به باد[4] انتقاد و حمله مي گيرند و زياد به خطر افتادن صلح در منطقه را سر مي دهند، در حالي كه قبل از اين و در زمان حمله عراق به ايران و رسيدن به آبادان و ساير مناطق اشغالي هيچ اظهار رسمي در مورد نقض صلح به چشم نمي خورد.

همچنان كه در مقدمه اشاره شد عمليات والفجر 8 و نتايج آن براي غرب مورد اهميت خاصّي و شايان توجه بود، زيرا با توجه به تثبيت حاكميت راديكال ها (از ديدگاه غربي ها) شكست در اين عمليات براي ماشين نظامي ايران در حدود يك سال فعاليت چشم گيري كه از خودشان نداد مي توانست به منزله شكست فكر ادامه جنگ تا پيروزي باشد، كه در غير اين صورت پيروزي در اين عمليات به گمان غرب برترين حربه اش ادامه گسترش جنگ تا سرنگوني صدام و حزب بعث مي باشد، منجر به تثبيت حاكميت ايران شود كه راديو آلمان و مطبوعات آن در تاريخ 22/11/64 اين طور اظهار مي دارد:

«اگر ايران بتواند در روزهاي آينده اين پيروزي نظامي را گسترش دهد مي تواند برايش دو نتيجه داشته باشد. از طرفي در تهران موقعيت راديكال ها و تندروها تقويت مي شود كه خواهان ادامه جنگ تا سقوط صدام هستند. از طرف ديگر اين پيروزي نه تنها براي عراق بلكه براي همسايگان ميانه رو عرب ايران يك تهديد مرگبار خواهد بود»[5]

و از نظر نظامي نيز عراق با ديدن اين برتري در يك بن بست نظامي قرار مي گرفت. امّا خارج از اين اظهارات و روند و تحليلي كه مدعيان انجام دادند چه خارجي و چه داخلي يك بحث عقلي هم داريم و آن اين كه اگر ما در دفاع از خاك خود تلاش كنيم و دشمن را به مرزها برگردانيم، ولي در مرز توقف نمائيم و هيچ تحركي نكنيم و متجاوز را تنبيه نكنيم آيا اين عقلائي است؟ در اين صورت چه تضمنين وجود دارد كه به فردا ديگران طمع حمله نكنند؟ چون ما هيچ تهديدي عليه آن حساب نمي شويم و آن ها حمله مي كنند اگر توانستيم دفاع كنيم، نهايتاً در مرز پيش مي رويم و توقف مي كنيم آن ها چيزي را از دست نخواهند داد و به صورت يك مانور نيروهاي خودشان را تقويت مي نمايند و اگر نتوانستيم يك استان يا يك منطقه را ضميمه خاك خود مي نمايند و نفع مضاعف مي برند. شما چرا اين سوال را از رسول الله(صلي الله عليه وآله) در فتح مكه نمي نمائيد آيا پيامبر اسلام تجاوز كرده بود به خاك دشمن؟ آيا اين تجاوز نامشروع بوده است؟ اگر كارآورند شرع نامشروع باشد پس چه كسي شرع و حدود آن را مي داند؟ پس در اين موارد بحث تجاوز به خاك دشمن نيست و امام امت چندين بار فرموده بودند كه دفاع مشروع مي كنيم و تنبيه متجاوز مي كنيم تا كسي به ايران حمله نكند و يكي از مصاديق تنبيه همين است. اگر ما فاو را تصرف نكرده بوديم به هيچ وجه آن ها نداي صلح و پذيرش قطعنامه 598 را سر نمي دادند و اگر ما برتري نظامي نداشتيم به هيچ وجه صدام و ياران غربي و عربش و حتي فرانسه و روس به فكر ملت مظلوم ايران نبودند.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . مجموعه مقالات، دانشكده فرماندهي و ستاد ـ معاونت تحقيق و پژوهش ـ تهران، دانشكده فرماندهي و ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، چاپ اول، 1373، ص241.

[2] . دفتر سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، خط توطئه، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، چاپ اول، 1366، ص26 ـ 27.

[3] . پيشين، ص 27 و 28.

[4] . همان، ص 29 و 30.

[5] . همان، ص 33 و 34.

 

پاسخ به شبهات

چرا با اينكه عراقي ها در جنگ به ما ضرر زدند ما به ان ها كمك مي كنيم؟

عراق كشوري است كه بيش از 98درصد ساكنين ان مسلمانند واز اين تعداد بيش از 63درصد شيعه هستند.اين سرزمين محل زندگي وشهادت پنج تن از ائمه معصومين عليهم اسلام است و مشاهده مشرفه ائمه و عتبات عاليات عراق وحضور حوزه علميه نجف موجب تقدس واهميت خاص اين سرزمين براي شيعيان جهان وخصوصا ايراني ها شده است.

اما همه مي دانيم عامل اصلي تسلط حزب بعث به وسيله كودتا بر مردم عراق بوده وراه اندازي جنگ عليه ايران،با دستور وحمايت استكبار جهاني صورت گرفت .صدام نيز به عنوان نوكر امريكايي هابراي اغفال برخي از مردم عراق جهت شركت درجنگ با سوء استفاده ازتعصب عربي دست به تبليغات زيادي زد وبا بهانه هاي واهي ودروغ از جمله تجاوز مرزي ايران به خاك عراق اين جنگ را توجيه نمود.لذا اين مردم عراق نبودند كه به ايران حمله كردند بلكه مردم عراق با توجه به مخالفته هايي كه داشتند و يا اغفال به اين جنگ وارد شدند.بعد از حمله امريكايي ها به عراق واشغال خاك كشورشان توسط نيرو هاي بيگانه ودر برهه اي كه عراقي ها حكومت جديد مردمي خود را تشكيل داده- كه بسيار هم به نظام اسلامي نزديك است ونيازبه كمك هاي مادي ومعنوي وسياسي دارند به خاطرحفظ اتحاد ميان مسلمينكه دقيقا عكس خواسته هاي امريكا يي ست نبايد به اين كينه ها دامن بزنيم بلكه بايد به ان ها كمك كنيم.

هنوز امريكايي ها  به دامن زدن به كينه ميان اين دو ملت شيعه (ايران وعراق) اميد وارند واين كمك هاي ما مي تواند از اين مسائل پيشگري كند. پس كمك هاي ما به ملت مظلوم عراق دقيقا مبارزه با طرح هاب استكباري،جلو گيري از نفوذ بيش از پيش امريكا يي ها در عراق وتأمين امنيت كشور خودمان به عنوان كشور همسايه اين سرزمين اشوب زده يعني عراق است.

پاسخ به شبهات

آيا درست است كه عراق پيشنهاد صلح داد و قبول كرد تمام خسارات ايران را بدهد ولي ايران اين پيشنهاد را نپذيرفت؟

پاسخ :

شوراي امنيت سازمان ملل در طول جنگ تحميلي 9 قطعنامه و 10 بيانيه در مورد جنگ ايران و عراق صادر كرد و پيشنهاد هاي صلح تحت عنوان اين قطعنامه ها مطرح مي شد و خارج از اين قطعنامه ها هيچ پيشنهاد صلحي از سوي هيچ كشوري ارائه نشد. اما اينكه چرا جمهوري اسلامي از ميان قطعنامه هاي شوراي امنيت تنها قطعنامه 598 را پذيرفت علت اين امر را بايد در تفاوت اساسي قطعنامه 598 با ساير قطعنامه هاي شوراي امنيت، جستجو كرد، به گونه اي كه تا حدود زيادي خواسته هاي به حق ايران ( تعيين متجاوز و پرداخت غرامت و...) در اين قطعنامه تأمين شده بود چيزي كه در قطعنامه هاي قبلي شوراي امنيت بدان توجهي نمي‌شد، حتي قطعنامه 514 شوراي امنيت كه پس از عمليات پيروزمندانه بيت المقدس و فتح خرمشهر صادر شد نيز در برگيرنده حقوق جمهوري اسلامي ايران مبني بر معرفي متجاوز و پرداخت غرامت نبود و تنها از برقراري آتش بس و عقب نشيني نيروها به مرزهاي شناخته شده بين المللي و تشكيل نيروهاي پاسدار صلح و استقرار آنها صحبت شده بود.

علاوه بر اين كه عنوان اين قطعنامه (قطعنامه 514) همچون قطعنامه هاي قبلي شوراي امنيت «وضعيت ما بين ايران و عراق» بود كه بيانگر عدم عزم جدي اين شورا در حل منازعه ميان ايران و عراق بود. كاملا طبيعي بود كه جمهوري اسلامي ايران كه مورد هجوم بي رحمانه كشور عراق قرار گرفته و خسارت هاي زيادي را متحمل شده است چنين قطعنامه هاي غير منطقي و غير عادلانه اي را نپذيرد و تا به دست آوردن حقوق حقّه خويش پا فشاري و استقامت نمايد. بي توجهي شوراي امنيت در مورد جنگ ايران و عراق حتي براي محققان خارجي نيز تعجب آور بود اليزابت كاملن و پاول راجز در اين مورد مي نويسند «تا زمان تصويب قطعنامه 598 در ماه ژوئيه 1988 شوراي امنيت سازمان ملل متحد تلاشي براي تأمين خواسته هاي رژيم اسلامي كه عراق به عنوان متجاوز معرفي شود به عمل نياورد براي اولين بار پس از هفت سال از شروع جنگ شوراي امنيت سازمان ملل متحد خواستار تحقيق در مورد تعيين متجاوز گرديد، با توجه به اهميتي كه اين موضوع در كار برد حقوق بين الملل براي اين منازعه دارد، تأخير شوراي امنيت شگفت انگيز است.»[1]

در حقيقت قطعنامه 598 گامي بنيادين در راستاي وظايف شوراي امنيت براي تشخيص عمل متجاوز، تعيين متجاوز و در نهايت تنبيه متجاوز بود كه شوراي امنيت از انجام آن به مدت هفت سال امتناع كرد و تنها با عقب نشيني هاي گام به گام مجبور شد با تصويب قطعنامه 598 تا حدودي به مواضع و خواسته هاي به حق جمهوري اسلامي گردن نهد. به طور كلي تفاوت اساسي قطعنامه 598 با ساير قطعنامه هاي شوراي امنيت را مي توان در اين موارد تبيين نمود: 1. تمام قطعنامه هاي صادره از شوراي امنيت به استثناي قطعنامه 598 تحت عنوان «وضعيت ميان ايران و عراق» صادر شده بودند كه حاكي از عدم توجه جدّي شوراي امنيت براي حل مشكل بود، براي اولين بار در قطعنامه 598، عنوان «منازعه بين ايران و عراق» آمده بود كه بيانگر عزم و اراده جدي شوراي امنيت براي حلّ مشكل بود.

2. قطعنامه 598 بر خلاف قطعنامه هاي قبلي شوراي امنيت حالت توصيه اي ندارد و بار حقوقي و سياسي ويژه اي دارا است چه اينكه با استناد به ماده 39 و فصل هفتم منشور سازمان ملل صادر شده است. اگر شوراي امنيت در قطعنامه هاي قبلي عزم جدي براي خاتمه دادن به جنگ داشت بايد اين جنگ را عليه صلح و امنيت بين المللي تشخيص مي داد و با استناد به ماده 39 منشور سازمان ملل در راستاي اعلام متجاوز گام بر مي داشت، در حالي كه با اطلاق «وضعيت» خواستار حل مسالمت آميز مسأله شده چيزي كه با توجه به وقوع جنگ و اقدامات انجام شده غير منطقي و دور از واقعيات موجود بود.

3. در قطعنامه هاي قبلي شوراي امنيت هيچ اشاره اي به اعلام متجاوز و تعيين آن و پرداخت غرامت نشده بود، ولي در قطعنامه 598 در بند 6 مسأله بررسي و اعلان متجاوز منظور شد و در بندهاي 7 و 8 به مسأله تعيين و پرداخت غرامت و طرح بازسازي مناطق جنگي و راهكارهاي افزايش ثبات و امنيت منطقه توجه شده است.[2] در كنار اين تفاوت ها عوامل ديگري همچون فشار هاي زياد بين المللي به جمهوري اسلامي ايران در قبول قطعنامه 598 و خاتمه دادن به جنگ از جمله ساقط كردن هواپيماي مسافربري ايران و حملات شيميايي و استفاده از ابزار كشتار جمعي توسط عراق بر عليه مردم بي دفاع ايران و حتي مردم كشور خويش مانند حلبچه و ... نيز در پذيرش قطعنامه 598 تاثير گذار بودند.

بنابراين تا قبل از قطعنامه 598 هيچ پيشنهاد صلحي كه مصالح و حقوق مسلم كشور ما را در نظر گرفته باشد از سوي شوراي امنيت و هيچ كشوري ارائه نشده بود، در چنين شرايطي طبيعي است كه جمهوري اسلامي ايران براي احقاق حقوق مسلم خود زير بار در خواست‌هاي غير منطقي شوراي امنيت نرفته و با پا فشاري و استقامت تا دستيابي به اهداف مورد نظر خويش تلاش نمايد و سر انجام قطعنامه 598 را كه تا حدود زيادي حقوق به حق كشور ما را در نظر گرفته بود را بپذيرد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. شوراي امنيت و جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي ايران، عباس هدايتي، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1374.

2. بررسي حقوقي - سياسي تجاوز رژيم عراق به جمهوري اسلامي ايران، تهران، انتشارات تابان، ص147 تا 189.

3. انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي و نظام بين الملل، مجموعه مقالات، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1376، ص181 تا 235.

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. بازشناسي جنبه هاي تجاوز و دفاع، (مجموعه مقالات)، تهران، دبير خانه كنفرانس بين المللي تجاوز و دفاع، 1367، ج2، ص154-155.

[2]. مجموعه مقالات، انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي و نظام بين الملل، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1376، ص223 و 224 و عباس هدايتي، شوراي امنيت و جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي ايران، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1376، ص141 و 142.

پاسخ به شبهات

چرا ما هنوز در فراق شهيدان داغ داريم؟

گريه ما بر شهيد،گريه فراغ وغم زاري واز جنس اشكي كه پسري در فراغ پدر مي ريزد نيست.گريه ما بر شهيدان وداغداري ما  نشانگر بزرگداشت مقام وناراحتي وحسرت از جا ماندن قافله شهداست.

گريه ما بر شهيد به منزله توسل وارتباط  معنوي و درخواست شفاعت انان است؛چرا كه پيغمبر اكرم فرمود:خداوند شفاعت 3طبقه را در قيامت قبول مي كند:1-انبيا  2-علما   3-شهدا  وهمچنين ايت الله بهجت مي فرمايد:در عالم ملكوت دست شهدا با زتر از اين دنياست.

انسان ها هرقدر كه با ازرش باشند ماندگار ترند.هر قدر كه ايثار واز خود گذشتگي بيشتري دارند درذهن تاريخ ثابت ترند.وچون شهيد زنده است پس ياد او وغم دوري او هميشه در قلوب مومنان ودوستداران شهدا زنده است.

پاسخ به شبهات

چرا شهدا را پس از چند سال تفحص مي كنند،ايا اين بازي با احساست مردم نيست؟

1- شهدا را از همان سال هاي اول تفحص مي كردند وعلت اينكه تا امروز ادامه دارد اين است كه برخي از شهداي عزيز ما در مناطق عراق به شهادت رسيده اند كه وضعيت نظامي وصدام به گونه اي بود كه متأسفانه  گاها اجازه نمي دادند دران مكان ها عمليات تفحص صورت بپذيرد.

2- همه شهيداني كه در مناطق جنگي وعملياتي ماندند به امانت به خاك سپرده شده اند وهمانطور كه در شريعت اسلام براي مرده مسلمان احترام قائلند،مسلما شهيد مقام منزلتي بيش از اين دارد كه بدن او در زير افتاب ودوراز وطن بماند.لذا عقل وشرع حكم مي كند كه اجساد اين عزيزان تفحس شده با احترام به خاك سپرده شوند

3- شهداي عزيزي كه در دوران جواني از خانه وكاشانه خود جئا شده اند وبا والدين وهمسر وفرزندان خود وداع گفتند،امروز خانواده ي اين عزيزان چشم انتظار حتي تكه اي از پيراهن عزيزشان هستند كه به يادگار داشته  باشند.

4- وجود شهدا زمين وزمان را پاك مي كند«وطابت الارض التي فيها دفنتم»حضور شهيد حضور فرهنگي شهيد است .لذا امروزبا دفن اجساد مطهر شهدا در اماكن تفريحي وعلمي، ياد وخاطره شهدا وعطر وجود ان ها پراكنده مي شود وخود اين امر  براي تذكر جوانان  امروز بسيار مؤثر است

5- حد اقل وظيفه اي كه امروز جامعه ما درقبال فدا كاري هاي خانواده هاي شهدا ومادران وپدرران وهمسران  شهدا دارد اين است كه امانتي را كه روزي براي دفاع از اب وخاك  خود گرفتند را به ان ها تحويل دهند. واين امرهم  تكريم خانواده شهيد است وهم ردامانت بر ان ها.

 

طنابی که پاره شد

خوابیده بودم لای نیزارها. غلت زدم كنار ساحل. نگاهی به اطراف انداختم. چند ستون آدم نشسته بودند، كسی برایشان حرف می‌زد.

اروند کنار

 همه انگار گوش شده بودند. بالا آمدم. روماسه‌ها دراز كشیدم ، ببینم چه خبر است. گفت : «این اروند وحشی را رام كنید مهار كنید. كم نیاورید جلویش.» خیز گرفتم، بطرفشان هجوم بردم. كوبیده شدم به نخل‌ها. خودشان را عقب كشیدند. وحشی آنهایی بودند كه گلوله می‌ریختند شب و روز روی سرشان. دوباره دورش جمع شدند. گفت : « صدای امواجش می‌تواند استتار خوبی باشد. یادتان نرود كه با كوچكترین صدا عملیات لو می‌رود و بقیه‌اش را هم كه خودتان بهتر می‌دانید.» آروم خزیدم لای ماسه‌ها. دست انداختند گردن هم . همدیگر را بوسیدند. دوتایشان هم آمدند كنارم نشستند. یكی‌شان دست كشید روسرم، به آن یكی گفت : « تو را به حضرت زهرا (س) حلالم كن.» بعد طناب آوردند بستند به كمرشان ، شدند یك ستون. پا گذاشتند روی شانه‌ام.  بالا و پایین رفتم. دردم آمده بود.

منور كه زدند، نورش افتاد روی صورتم ، قلقلكم داد. سرم را تكان دادم. بلند بلند خندیدم. اشك از چشمانم آمد. شلیك هم كردند. بطرفم؛ بطرفشان. دردم آمده بود. خودم را كوبیدم به ساحل ، نفس نفس زدم. كف كرد دهانم از عصبانیت. یخ كردم. دست‌هایم را از هم باز كردم، كوبیدم روی سینه‌شان. پرت شدند. دست و پا زدند. طناب پاره شد. چند نفر دیگر بطرفشان دست دراز كردند، طناب پرت كردند، خواستند بگیرنشان. جلو رفتم. پیچیدم دور پاهاشان. بطرف خودم كشیدم. لای كوله‌شان پیچ خوردم، بالا و پایین كشیدمشان. سرشان را هی از من جدا می‌كردند، نفس نفس می‌زدند توی هوا. سیلی زدم به صورتشان. هجوم بردم كوبیدم توی سینه‌شان. روی سرشان موج زدم. خودشان را دیگر ول كرده بودند روی من، می‌بردمشان این طرف و آن طرف، دور كمرشان پیچیدم. پاهاشان را گرفتم، با دست به پهلوشان كوبیدم.

اروند کنار

 هولشان دادم بطرف طناب؛ خوردند به اسكله، دیگر تكان نمی‌خوردند. آرام خوابیده بودند روی من. خواستم آهسته قدم بردارم، آرام نفس بكشم، كمتر فریاد بزنم، نشد. از وقتی یادم می‌آمد، با بیشترین سرعت می‌دویدم، تند تند نفس می‌كشیدم، پشت سر هم فریاد می‌زدم. فریاد می‌زدم. باز هم گلوله. جایی از بدنم گرم شد. نگاه كردم، سرخ شده بودم. كسی داشت دست و پا می‌زد. پا می‌گذاشت روی شانه‌ام، خودش را می‌كشید بالا، نفس نفس می‌زد، می‌رفت پایین دوباره . فریاد زد : « پام … كمك …» كسی انگشتش را به نشانة سكوت بالا آورد. آن یكی اطراف را نگاه می‌كرد. چشم‌هایش انگار داشت از حدقه در می‌آمد. همه به هم نگاه می‌كردند. مانده بودند چه كنند. پسر سرش را فرو برد بطرف من. خواست صدایش در نیاید. دست و پا زد . بالا آمد. نتوانست. آنكه پشت سرش بود، دستش را گذاشت روی سر پسر. موج زدم. بغض كرد سرش را بطرف پایین فشار داد، بطرف من، گریه كرد گفت: « داداشی ببخش …» فریاد زدم. پیچ و تاب خوردم. خودم را كوبیده به ماسه‌ها ، نی‌ها، نخل‌ها. پسر اول دست و پا زد و بعد دیگر نه ، انگار می‌خندید … آروم خوابیده بود روی من.

از همان روزها بود كه چند وقت یك بار آدم‌ها می‌آمدند می‌نشستند كنارم ، بعضی گریه می‌كردند، بعضی همین‌طور نگاهم می‌كردند.

دیروزكسی آمده بود نشسته بود كنارم. گریه می‌كرد. می‌گفت :

« تو را به خدا اروند مواظب داداشیم باش …».

گلهاي بي‌خار باغ ملکوت(براي جانبازان)

 

 گلهاي بي‌خار باغ ملکوت
هنوز از پا نيفتادم، اگر چه بال من بشکست
تمام حس پروازم نگو ماندم در اين بن بست
پر از عطر گل سرخم ، که در خونش شناور شد
و عطر کوچ دُرنايي ، که با آهنگ در يادست
دلم يک ساحل زخمي، پر از بغض و سکوت ابر
که هرگز او نمي بارد مگر وقتي شوم من مست
شبانگاهان که آواي تغزلهاي دل آيد
منم قالوا بلي گويان که آري! عاشقي هم هست
تمام کوچه هاي عشق همه بوي مرا دارند
و در خيل سبکباران، منم يک بيدل بي دست
هميشه خشم ترکشها، همه مهمان من بودند
و بذر تاول خردل که در باغ دلم بنشست
منم بي پا ، منم بي سر، دلم خونين ، لبم خندان
به آئين شقايقها که در صحرا روئيده است
و در قد قامت خونم، گواهي بر ده ام دل را
تقبل مني اي محبوب ، دلم با چشم تو پيوست
هميشه سر بلندم من، چو يک نخل تناور کان
ميان شعله ها رقصان، دلش را مي دهد از دست
تو اي ناز گل نرگس ، شبي من را بهاري کن
هنوز از پا نيفتادم ، اگر چه بال من بشکست

 نرجس شرقي
استان فارس