تا شهادت

هوایی این روزای من هوای سنگره
یه حسی روحمو تا زینبیه می بره

تا کی باید بشینمو خدا خدا کنم
به عکس صورت شهیدامون نگاه کنم

حالا که من نبودم اون روزا تو کربلا
بی بی بذار بشم برای تو فدا

درسته که من آدم بدی شدم ولی
هنوز یه غیرتی دارم رو دختر علی

باید برای اینکه جونمو فدا کنم
به حضرت علی اکبر اقتدا کنم

چی مشیه پرچم حرم برام کفن بشه
سلام به بی بی شهادتین من بشه

تو رو به جون مادرت آقا دیگه بیا

نذار بازم به پا بشه غروب کربلا
همون یه کربلا برای عمه جان بسه 

نذار بگن حریم زینبیه بی کسه

شهیدی از حزب الله لبنان

بسم رب الشهداء والصديقين
.
مدافع حرم، حاج علي فياض، معروف به حاج علاء، دردفاع از حرمهاي مطهر و حريم اهلبيت (ع) ،بدست تروريست هاي تكفيري، در سوریه به شهادت رسید و آسمانی شد.
.
به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند:
زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها...

حاج علاء بوسنی بعداز ۳۰ سال خدمت وجهاد درحزب الله به فیض شهادت نایل آمدند.
اين شهيد والامقام ۵ بار بشدت زخمی شده بود ودر ششمين بار شربت شهادت رانوشیدند.

ایشان مسوول گردانهای واکنش سریع حزب الله بود ویکی ازچهره های برون مرزی حزب به شمارمی آمد و از انجا كه در بوسنی مسوولیت دفاع ازمردم بی گناه درجنگ صربستان راداشتند به ابوعلاء بوسنی معروف بودند.

شهید حاج علی فیاض مربی جوانان مجاهد بوسنیایی در نبر با صرب ها بویژه حومه سارایوو بود
این بزرگ مرد امروز در جاده خناصر-اثریا بشهادت رسید..

خیابان امیر دریادار سیاری

 

از فسا، با دوستانم عازم روستای جلیان می شدیم، برای زیارت مزار شهید والامقامی که حضرت امام(ره) پیشانیش را بوسیده بود و به اشلو معروف است ، حدود بیست کیلومتری رفته بودیم که به شهری کوچک رسیدیم به نام "نوبندگان" .

در حال عبور، چشمم به ورودی شهر افتاد که ناوچه ای جنگی در ان نصب بود و در کنارش، نام خیابان ورودی شهر به نام امیر دریادار سیاری . 

همراهانم قبل از اینکه سؤالی مطرح کنم گفتند: اینجا زادگاه فرمانده نیروی دریایی ارتش است و من تازه فلسفه انچه دیده بودم را دریافتم و گفتند: مادر محترمشان همچنان در اینجا زندگی می کنند .

 

به درخواست من و در مسیر بازگشت، به داخل شهر کوچک نوبندگان رفتیم، جایی که قبلا روستایی کوچک بود و اینک چند خیابان در ان دیده می شود . 

یک راست به کوچه ای قدیمی و کاهگلی و سپس، در خانه ی ارجمندی رفتیم که فرمانده ای بزرگ و رشید و امیری عزیز را برای این کشور و نظام تربیت کرده. 

دَق الباب کردیم و چند دقیقه ای طول کشید تا مادر ارجمند امیر سیاری، عصا زنان و با قدی خمیده در را به رویمان گشود و با خوش رویی با انکه نمی شناختمان، ما را پذیرفت . 

دقایقی بیشتر مزاحمشان نشدم و مراعات حالشان را کردم، و حالی و آحوالی پرسیدم، و ازشان خواستم که برای عاقبت بخیریم دعا کنند، که گفتند: من همه جوونا و ارتشی ها رو دعا می کنم، هر روز . 

.

ازشون اجازه خواستم تا عکسی به یادگار بگیرم از صورت پر از نور و مهرشون که اجازه ندادند و اطاعت  و خداحافظی کردم . تا وقتی سر کوچه رسیدیم، دم در، با احترام، ایستادند و داخل نرفتند، و وقتی برگشتم دست تکون بدم و بازم خداحافظی کنم، سوال کردند: اسمتون چی بود؟! که به پسرم، بگم ؟! عرض کردم بفرمایید خدمتشون، شمشادی، خبرنگار ، می شناسن . 

.

در بازگشت به فسا، دوستانم می گفتند امیر سیاری، وقتی به دیدار مادرشون میان، خیلی ساده و بی تشریفات، توی نوبندگان، تردد می کنند و با مردم خوش و بش و احوال پرسی می کنند .

می گفتند : دو برادر امیر سیاری در همین فسا هستند که یکیشون معلم هست و دیگری راننده تاکسی . 

و من در کنار شناختی که سالهاست از فرمانده عزیز نیروی دریایی ارتش دارم، بیشتر به رمز و راز شخصیت ارزشمند ایشون و خاکی و مردمی بودن ، محبوبیت و موفقیتشون پی بردم . 

.

با خودم فکر کردم، خیلیا چه تصوری از خونه زندگی امیر سیاری و نزدیکاشون دارند و ممکنه چه فکرایی کنند در حالیکه اصل و واقعیت چی هست ، و بازم فکر می کردم به اینکه امثال امیر سیاری اگرچه شاید کم نباشند، اما قطعا مسئولانی هستند که شاید جایگاه و مقام ایشون رو نداشته باشند، اما .... بماند ! 

راوی: حسن شمشادی

تصویر: درب روبرویی؛ منزل مادر امیر سیاری

یادگاری گیلانی ها

  عکس یادگاری و بیاد ماندنی مردانی از دیار میرزاکوچک خان را پس از آزاد سازی شهر نبل در سوریه  که در راس آنها سردار سرتیپ محمدعلی حق بین فرمانده لشکر 16 قدس گیلان قرار دارد 

بیاد شهید حامد کوچک زاده

روایتی خواندنی از تغییر نام سردار همدانی

مبارزان انقلابی، در روزهایی که علیه نظام شاهنشاهی فعالیت می‌کردند، نام‌های مستعاری را برای خود بر می‌گزیدند تا شناسایی نشوند. در این بین بودند کسانی که بعدها به فرماندهان دوران دفاع مقدس بدل شدند و همچنان اسم مستعار دوران مبارزات را یدک می‌کشیدند. کسانی همچون سید یحیی صفوی معروف به رحیم صفوی، محمدعلی جعفری معروف به عزیز جعفری، شهید غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری و... .

اما جالب است اگر بدانید شهید حاج حسین همدانی اگرچه از اسم مستعار استفاده نمی‌کرد، اما در جبهه‌های دفاع مقدس نام‌خانوادگی‌اش تغییر کرد و حتی بعد از جنگ محسن رضایی برای ثبت رسمی این نام به ثبت احوال نامه فرستاد. ماجرای خواندنی تغییر نام این سردار شهید را به روایت خود شهید در ادامه بخوانید:

 

روز پنجم جنگ – 4 مهر سال 59 – که حاج محمد بروجردی به سرپل ذهاب آمد، بعد از بازدید مفصل و دقیقی که از منطقه داشت، رو کرد به بنده و با آن لبخند ملیح و دلنشین و ته لهجه‌ی قشنگ لرستانی خودش، گفت: برادر همدانی؛ این محور، محور بچه‌های همدانی است. تو که مسوول این جبهه‌ای، همدانی هستی، پس جبهه‌ی شما هم از این به بعد، جبهه‌ی همدانی‌هاست به این ترتیب و از سربند همین ماجرا، دیگر همه به خط پدافندی ما می گفتند جبهه‌ی همدانی ها، به بنده هم می‌گفتند؛ برادر همدانی!

این طوری بود که با نام فامیلی همدانی معروف شدم. در نام فامیلی قبلی، پسوند همدانی وجود داشت. نام فامیلی قبلی بنده، شاکویی همدانی بود. چند سال پس از ختم جنگ تحمیلی، به امر سردار محسن رضایی میرقائد، رفتم و شناسنامه‌ام را عوض کردم. به یاد دارم آقا محسن، نامه‌ای خطاب به رئیس وقت سازمان ثبت احوال کشور نوشت و در آن نامه، از ثبت احوال خواست تا نام فامیلی بنده را در اسناد سجلی، رسماً از شاکویی همدانی، تبدیل کنند به همدانی. در نتیجه، شاکویی حذف شد و فقط همدانی آن باقی ماند. این نام فامیلی فعلی، در اصل، یادگاری است از شهید عزیزمان حاج محمد بروجردی، که خدا ایشان را با بزرگان بهشت محشور کند.

 
منبع: دفاع پرس