خاطره ای از شهید محمود قلی پور
همسرشهيد :
در تهران بودم كه تلفن زد و تأكيد زياد داشت به منزل بروم . شك كردم ، وقتي به منزل رسيدم ،ديدم بر اثر اصابت تركش پاي او مجروح شده و نتوانسته در خانه را باز كند . درون ماشين نشسته بود كه به منزل رسيدم . بعد از آن بيمارستان رفت و هرچه اصرار كردم همراهش به بيمارستان بروم قبول نكرد . با عمل جراحي بعضي از تركشها خارج شد اما تعدادي تركش را كه به جاهاي حساس بدنش اصابت كرده بود ، نتوانستند خارج كنند . بعد از اينكه از بيمارستان به خانه آمد دو ساعت استراحت كرد و موقع نماز به مسجد براي نماز جماعت رفت و چون تقيد زيادي به نماز جماعت داشت . بعد از آن با همان حال به جبهه رفت و به خاطر عدم رسيدگي ، جراحتهاي وي چركين شد .
+ نوشته شده در دوشنبه نهم اسفند ۱۳۸۹ ساعت 17:39 توسط گمنام
|
شهدا این زخم خوردگان تیر عشق، این بی توقعان بی توقع تر از کویر! رفتند تا ابرهای سیاه را از آسمان اندیشه ها فراری دهند - رفتند تا زمستان بوی بهار بگیرد، اگرچه نگاه های سرد همیشه بر سنگ فرش مزار مقدسشان جا خوش کرده!